- کشتبان
- نگهبان مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
معنی کشتبان - جستجوی لغت در جدول جو
- کشتبان
- پارسی تازی گشته از واژه کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه درزی، زخمه (مضراب) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز
- کشتبان ((کِ))
- زارع، دهقان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگهبان و پاسبان کشت زار و مزارع
مقتولین
چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
نگهبان دشت، نگهبان کشتزار یا چراگاه
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
بی حمیت دیوث زن جلب
ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح
زمینی که در آن چیزی کاشته باشند مزرعه
کشتمند، مزرعه
مانند چیزی شدن، مانند شدن، چیزی را به غلط عوض چیزی گرفتن، شک وشبهه، سهو وخطا
به هم در شدن به هم آمیختن، انبوهیدن، دامه دامه شدن (دامه شبکه) بهم در شدن بهم پیوستن در آمیختن شبکه شبکه شدن
شتربان
کژی، لغزش، نادرست، نرسپان، نادرستی، کوتاهی
حامی، تضمینی
مزرعه
نگهبان آتشکده آذربان آتربان، شیطان دیو، (اخ) مالک دوزخ
شیر مکیدن
یااری دهنده
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
شتابنده آن که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری انجام دهد، بعجله بشتاب: شتابان به سوی شهر حرکت کرد
غلتبان، غلتک، دیوث، زن به مزد
غلتک
دیوث، زن به مزد
دیوث، زن به مزد
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
پشتیبان، پشت وپناه، تکیه گاه
شتابنده، کسی که باشتاب حرکت کند
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
شبکه شبکه شدن، به یکدیگر درآمدن چیزی، درآمیخته شدن و درهم شدن امور
مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده