- کسور(کُ)
جمع واژۀ کسر (ک / ک ) . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کسر شود، پاره ای اعداد مانند نصف و ثلث و ربع و غیره. (فرهنگ فارسی معین). کسرها و عددهای کسری. (ناظم الاطباء)، کمی ها و نقصانها: وجه سیصدهزار دینار کپکی که باز آورده بودند به مدت دوماه بموجب خطوط قضات و امنای مملکت و نویسندگان بی قصور و کسور به صاحبان مال رسانیدند. (ظفرنامۀ یزدی، از فرهنگ فارسی معین)، جمع واژۀ کسره. (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ کسری (ک را) . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به کسری شود، شکستگی ها.
- ارض ذات کسور، زمین دارای بلندی و پستی و سرازیری و سرابالایی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- کسورالاودیه، خمهای رودبار و شعبه های آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). این کلمه واحد ندارد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
- ارض ذات کسور، زمین دارای بلندی و پستی و سرازیری و سرابالایی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- کسورالاودیه، خمهای رودبار و شعبه های آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). این کلمه واحد ندارد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
