جدول جو
جدول جو

معنی کسعی - جستجوی لغت در جدول جو

کسعی
(کُ)
منسوب به گروه کسع از اهل یمن و منه المثل ندامه الکسعی. (ناظم الاطباء). کسع حیی است از یمن یا از بنی ثعلبه بن سعد بن قیس عیلان و از آن حی است عامر بن حارث یا محارب ابن قیس کسعی که در ندامت به وی مثل زنند، عن الصغانی فال ندمت ندامه الکسعی لمارأت عیناه ما صنعت یداه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کسری
تصویر کسری
(پسرانه)
کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسری
تصویر کسری
عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسنی
تصویر کسنی
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، تلخک، تلخ جوک، تلخ جکوک، انگوپا، انوپا، هندبید، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کستی
تصویر کستی
کشتی، در آیین زردشتی کمربند مقدسی که پس از هفت سالگی موظف به بستن آن هستند، کمربند، برای مثال بر کمرگاه تو از کستی جوزاست بتا / چه کشی بیهده کستی و چه بندی کمرا (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۲)
کستی کردن: کشتی گرفتن، مقابله کردن، برای مثال به زور آنکه با باده کستی کند / فکنده ست هرگه که مستی کند (اسدی - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاعی
تصویر کاعی
شکست خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسنی
تصویر کسنی
کاسنی: (روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را)، (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
خرده شماره خرده پارسی تازی گشته خسرو کم کمبود کمداشت منسوب به کسر، مبلغی که از چیزی کسر آمده و نقصان دارد. یا جمله کسری. هر کسر بزرگتر از واحد را جمله کسری می گویند. عنوان انوشروان عادل خسرو اول، عنوان پرویز ابن هرمز بن انوشروان خسرو دوم، عنوان هر یک از شاهنشاهان ساسانی، جمع اکاسر اکاسره. کسری: (جزای حسن عمل بین که روز گار هنوز خراب می نکند بارگاه کسری را خ) (ظهیر فاریابی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کستی
تصویر کستی
کمربند مقدس
فرهنگ لغت هوشیار
کسبی در فارسی گرفتنی رو در روی گونه ای، پیشه وریک منسوب به کسب آنچه بوسیله سعی و کوشش و مهارت بدست آرند مقابل فطری: (محبت یا فطرتی بود یا کسبی)، (اوصاف الاشراف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسعی
تصویر مسعی
کوشش، راه روش سعی کوشش، مسلک راه، تصرف، جمع مساعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسعی
تصویر بسعی
شتابان وبتعجیل، بزودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسعی
تصویر مسعی
((مَ عا))
سعی، کوشش، مسلک، راه، تصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسری
تصویر کسری
((کَ))
منسوب به کسر، مبلغی که از چیزی کسر آمده و نقصان دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کستی
تصویر کستی
((کُ تِ))
کشتی، زنار و ریسمانی که ترسایان و هندوان و زرتشتیان بر کمر بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسری
تصویر کسری
((کَ یا کِ را))
خسرو و پادشاه، نام انوشیروان، جمع اکاسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کسری
تصویر کسری
Fraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کسری
تصویر کسری
fraction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کسری
تصویر کسری
fraksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کسری
تصویر کسری
sehemu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کسری
تصویر کسری
分数
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کسری
تصویر کسری
分数
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کسری
تصویر کسری
חלק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کسری
تصویر کسری
분수
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کسری
تصویر کسری
fração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کسری
تصویر کسری
अंश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کسری
تصویر کسری
fractie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کسری
تصویر کسری
frazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کسری
تصویر کسری
fracción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کسری
تصویر کسری
частка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کسری
تصویر کسری
доля
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کسری
تصویر کسری
ułamek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کسری
تصویر کسری
Bruchteil
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کسری
تصویر کسری
เศษส่วน
دیکشنری فارسی به تایلندی