در حاشیۀ مثنوی این لفظ به معنی دور و جدا نوشته شده است و در لطائف و غیره یافت نشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). ظاهراً صحیح کلمه گسال است. (از غیاث اللغات)
در حاشیۀ مثنوی این لفظ به معنی دور و جدا نوشته شده است و در لطائف و غیره یافت نشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). ظاهراً صحیح کلمه گسال است. (از غیاث اللغات)
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
آن زن که کار نکندو این در زنان مدح بود. ج، مکاسیل. (مهذب الاسماء). دختر نازپرورده که از مجلس خود بیرون نرود، و هو مدح لها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن سست و کاهل. (ناظم الاطباء) ، سست و کاهل. (از اقرب الموارد)
آن زن که کار نکندو این در زنان مدح بود. ج، مکاسیل. (مهذب الاسماء). دختر نازپرورده که از مجلس خود بیرون نرود، و هو مدح لها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن سست و کاهل. (ناظم الاطباء) ، سست و کاهل. (از اقرب الموارد)
کاهل شدن. (آنندراج) (غیاث اللغات). کاهلی. (دهار). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی، درماندگی و خستگی، بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری، گرفتگی و دل شکستگی، آشفتگی. پریشانی. (ناظم الاطباء)
کاهل شدن. (آنندراج) (غیاث اللغات). کاهلی. (دهار). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی، درماندگی و خستگی، بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری، گرفتگی و دل شکستگی، آشفتگی. پریشانی. (ناظم الاطباء)