جدول جو
جدول جو

معنی کریل - جستجوی لغت در جدول جو

کریل
(کَ)
کلیر. یکی ازگونه های درخت کبر است که در هند و پنجاب فراوان روید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کریل
یکی از گونه های درخت کبر است که در هند و پنجاب فراوان روید کلیر
تصویری از کریل
تصویر کریل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمیل
تصویر کمیل
(پسرانه)
نام پسر زیاد از یاران علی (ع)، نام دعایی است منسوب به کمیل پسر زیاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کریم
تصویر کریم
(پسرانه)
بخشنده، سخاوتمند، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرین
تصویر کرین
جرثقیل یا کرین (Crane) وسیله ای متحرک، چهار چرخه و مجهز به بازوی تاشویی که در انتهای آن سکویی قرار دارد. روی سکو دوربین قرار می گیرد و فیلم بردار، مدیر فیلم برداری و گاه حتی کارگردان هم پشت آن می نشینند. جرثقیل می تواند به جلو و عقب حرکت کند و بازو هم قادر به بالا و پایین رفتن است. عموما این دستگاه ها، برقی یا هیدرولیکی هستند، برخی از انواع آنها هم با دست راه می افتند. حرکت این وسیله نرم و روان است و میدان عمل وسیعی را در اختیار می گذارد. انواع کوچک این جرثقیل ها را تولیپ می نامند. تولیپ برای فیلم برداری در خارج از استودیو بسیار مفید است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کریچ
تصویر کریچ
خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، گریچ، کومه، کازه
فرهنگ فارسی عمید
میوۀ خوراکی گیاهی خزنده با گل های زرد رنگ که بیشتر در هند می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیل
تصویر کلیل
عاجز، درمانده، کند، سست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفیل
تصویر کفیل
ضامن، پایندان، کفالت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریه
تصویر کریه
زشت، ناپسند، ناخواسته، ناپسندداشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریز
تصویر کریز
خانۀ کوچک، کنج خانه، پر ریختن پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کحیل
تصویر کحیل
ویژگی چشم سرمه کشیده شده، سرمه کشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریم
تصویر کریم
بخشنده، صاحب کرم، سخی، از نام ها و صفات خداوند، از صفات قرآن
فرهنگ فارسی عمید
همتا و مانند، مثیل، پذیرفتار، ضامن، زعیم، قبول کننده کاری بر خود، متعهد و ضامن و ذمه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربل
تصویر کربل
خار باله از ماهیان، بر گبوی کوهستانی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیل
تصویر کلیل
کند و سست و مانده شده و خیره و گنگ
فرهنگ لغت هوشیار
کاهیده کامل - و - پاژ نام یکی از پیروان علی (ع) - و - نام ازبایی (دعا) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویل
تصویر کویل
شکوفه بابونه زهر بابونج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریس
تصویر کریس
گریس، فریب و خدعه و چاپلوسی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریب
تصویر کریب
اندوهگین دلمرده، زمین تهی، غلتک نانوایی، گره گره نی بند نی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرین
تصویر کرین
جمع کره، گوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کحیل
تصویر کحیل
زفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریغ
تصویر کریغ
گریز، گریختن، صحیح آن گریغ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریم
تصویر کریم
جوانمرد و با مروت، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریه
تصویر کریه
ناپسند، زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرزل
تصویر کرزل
مرز
فرهنگ لغت هوشیار
لای خشک، آب بینی در سمداران، پارگین غوکدار، مانداب در ته خنور یا تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظریل
تصویر ظریل
راسوی امریکایی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
((بِ رِ))
خط ویژه نابینایان که حروف آن به صورت نقطه های برجسته است (برگرفته از نام لویی بریل موسیقی دان و معلم فرانسوی)
فرهنگ فارسی معین
((تِ رِ))
نوعی موتور سیکلت پر قدرت با چرخ های بزرگ و لاستیک آجدار جهت مسابقه و رانندگی در مسیرهای ناهموار و گل آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریل
تصویر دریل
((دِ رِ))
مته برقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفیل
تصویر کفیل
((کَ))
ضامن، پذیرفتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریه
تصویر کریه
((کَ هْ))
ناپسند، زشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریم
تصویر کریم
((کَ))
جوانمرد، بخشنده. ج. کرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریغ
تصویر کریغ
((کُ))
کریز. کریژ. کریزه. کریج. کریچ. کریچه، پر ریختن پرندگان، تولک
فرهنگ فارسی معین