بمعنی گریز باشد که از گریختن است. (برهان) (آنندراج). صحیح گریغ است و مؤلف سراج گوید: این خطای فاحش است چرا که بمعنی گریختن با گاف فارسی است نه تازی و این از اعجب عجایب است. (سراج اللغات) (از حاشیۀ برهان چ معین). گریز. فرار. (ناظم الاطباء) : ز دیدار من زود گیرد کریغ ز من دیدن خویش دارد دریغ. فردوسی. مگر داشت آهنگ و راه کریغ مرا گشت از آن جان و دل بیدریغ. فردوسی. چو روزی که دارد به خاور کریغ هم از باختر برزند باز تیغ. فردوسی (از فرهنگ اوبهی). رصد عشق تو جهان بگرفت چون تمنا کنم کریغ از تو. خاقانی. ، بمعنی پر ریختن جانوران پرنده هم بنظر آمده است. (برهان) (آنندراج). کریز. کریژ. کریزه. کریج. کریچ. کریچه. (حاشیۀ برهان چ معین). تولک. پر ریختن پرندگان. (فرهنگ فارسی معین)
جرثقیل یا کرین (Crane) وسیله ای متحرک، چهار چرخه و مجهز به بازوی تاشویی که در انتهای آن سکویی قرار دارد. روی سکو دوربین قرار می گیرد و فیلم بردار، مدیر فیلم برداری و گاه حتی کارگردان هم پشت آن می نشینند. جرثقیل می تواند به جلو و عقب حرکت کند و بازو هم قادر به بالا و پایین رفتن است. عموما این دستگاه ها، برقی یا هیدرولیکی هستند، برخی از انواع آنها هم با دست راه می افتند. حرکت این وسیله نرم و روان است و میدان عمل وسیعی را در اختیار می گذارد. انواع کوچک این جرثقیل ها را تولیپ می نامند. تولیپ برای فیلم برداری در خارج از استودیو بسیار مفید است