مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
مارمولَک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دُمِ بلند که قادرند دُم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چَلپاسه، کَرباسه، باشو، ماتورَنگ، کَربَش، کَرفَش، کَرپوک، کَرباشه، کَرباشو، کَلباسو
کرش. کرس. کریس. (حاشیۀ برهان چ معین). بمعنی کرش است که فریب و خدعه باشد. (از برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آدم بازی دادن. (برهان). حیله. (ناظم الاطباء) ، چاپلوسی، فروتنی و افتادگی. (برهان) (ناظم الاطباء). فروتنی از روی تزویر، آواز و صدایی باشد که از بینی مرد خفته برآید (و آن را به کسر نیز گفته اند) و آن تبدیل و تخفیف غرش است. (انجمن آرای ناصری). رجوع به کرش، کرشیدن و دیگر مترادفات کلمه شود
کرش. کرس. کریس. (حاشیۀ برهان چ معین). بمعنی کرش است که فریب و خدعه باشد. (از برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آدم بازی دادن. (برهان). حیله. (ناظم الاطباء) ، چاپلوسی، فروتنی و افتادگی. (برهان) (ناظم الاطباء). فروتنی از روی تزویر، آواز و صدایی باشد که از بینی مرد خفته برآید (و آن را به کسر نیز گفته اند) و آن تبدیل و تخفیف غرش است. (انجمن آرای ناصری). رجوع به کرش، کرشیدن و دیگر مترادفات کلمه شود
قلاب. دو خط عمود موازی با دو پیش آمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن. نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهند بدین شکل: ()
قلاب. دو خط عمود موازی با دو پیش آمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن. نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهند بدین شکل: ()
نام یکی از دهستانهای بخش ویسیان شهرستان خرم آباد است و محدود است از شمال به خرم آباد واز جنوب به دهستان کشور بخش پاپی و از خاور به بخش پاپی و از باختر به بخش ملاوی. قسمتی از این دهستان کوهستانی و قسمتی جلگه و هوای آن معتدل است. از 39 ده بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و جمعیت آن 11هزار تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از: بدرآباد، ده باقر، ماسور، سلا و دره نصب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش ویسیان شهرستان خرم آباد است و محدود است از شمال به خرم آباد واز جنوب به دهستان کشور بخش پاپی و از خاور به بخش پاپی و از باختر به بخش ملاوی. قسمتی از این دهستان کوهستانی و قسمتی جلگه و هوای آن معتدل است. از 39 ده بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و جمعیت آن 11هزار تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از: بدرآباد، ده باقر، ماسور، سلا و دره نصب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
گرفتن چیزی را و بستن آن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال: کعبشه و کربشه. (اقرب الموارد) ، فراهم آوردن ستور پاها را جهت برجستن و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، رفتن چون رفتن بندی. (از اقرب الموارد). رجوع به کربسه شود
گرفتن چیزی را و بستن آن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال: کعبشه و کربشه. (اقرب الموارد) ، فراهم آوردن ستور پاها را جهت برجستن و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، رفتن چون رفتن بندی. (از اقرب الموارد). رجوع به کربسه شود
کربس. سام ابرص. (از برهان). چلپاسه. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). کربسو. کرباسه. کرباشو. کربشو. کربش. (احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 1090). و رجوع به کرباسو، کربس، چلپاسه و کربسه شود
کربس. سام ابرص. (از برهان). چلپاسه. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). کربسو. کرباسه. کرباشو. کربشو. کربش. (احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 1090). و رجوع به کرباسو، کربس، چلپاسه و کربسه شود