کرکمیشه. (فرهنگ فارسی معین). نام گلی است خوش بوی که چند رنگ می شود و بیشتر در کوه الوند می باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). با مراجعۀ به مآخذ این گیاه شناخته نشد. دزی کلمه کرکبیسه را مرادف با نوعی خرما آورده است. (فرهنگ فارسی معین)
کرکمیشه. (فرهنگ فارسی معین). نام گلی است خوش بوی که چند رنگ می شود و بیشتر در کوه الوند می باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). با مراجعۀ به مآخذ این گیاه شناخته نشد. دزی کلمه کرکبیسه را مرادف با نوعی خرما آورده است. (فرهنگ فارسی معین)
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست و وی را روستایی علیحده است و مسجدجامع دارد و اندر وی ادبا و شعرا بسیار بوده اند و بمثل در قدیم کرمینه را بادیه خروک خوانده اند و از بخارا تا کرمینه چهارده فرسنگ است. (تاریخ بخارا ص 12). یاقوت در معجم البلدان و سمعانی در الانساب آن را کرمینیه ضبط نموده و آن را شهری از ماوراءالنهر بین صغد و بخارا واقعدر هیجده فرسنگی شهر اخیر دانسته اند. سمعانی روایت کرده که اعراب پس از ورود به آنجا از بسیاری آب و سبزه و خرمی و صفا آنجا را به ارمنیه تشبیه نموده و گفتند ’کارمنیه’ و بنابراین در زبان مردم آنجا تخفیف یافته کرمینه شد. (حاشیۀ تاریخ بخارا از یادداشت مؤلف). در انیس الطالبین مسافت میان بخارا و کرمینه دوازده فرسنگ ضبط شده است. (انیس الطالبین ص 142). صاحب الفهرست گوید در شرق بخاراست و تا بخارا یازده فرسنگ است. در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه به کرمینه رسیدند در منزل شیخ خسرو که از درویشان ایشان بود نزول فرمودند. (انیس الطالبین ص 99). رجوع به انیس الطالبین، تاریخ بخارا و معجم البلدان شود
از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست و وی را روستایی علیحده است و مسجدجامع دارد و اندر وی ادبا و شعرا بسیار بوده اند و بمثل در قدیم کرمینه را بادیه خروک خوانده اند و از بخارا تا کرمینه چهارده فرسنگ است. (تاریخ بخارا ص 12). یاقوت در معجم البلدان و سمعانی در الانساب آن را کَرمینیه ضبط نموده و آن را شهری از ماوراءالنهر بین صغد و بخارا واقعدر هیجده فرسنگی شهر اخیر دانسته اند. سمعانی روایت کرده که اعراب پس از ورود به آنجا از بسیاری آب و سبزه و خرمی و صفا آنجا را به ارمنیه تشبیه نموده و گفتند ’کارمنیه’ و بنابراین در زبان مردم آنجا تخفیف یافته کرمینه شد. (حاشیۀ تاریخ بخارا از یادداشت مؤلف). در انیس الطالبین مسافت میان بخارا و کرمینه دوازده فرسنگ ضبط شده است. (انیس الطالبین ص 142). صاحب الفهرست گوید در شرق بخاراست و تا بخارا یازده فرسنگ است. در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه به کرمینه رسیدند در منزل شیخ خسرو که از درویشان ایشان بود نزول فرمودند. (انیس الطالبین ص 99). رجوع به انیس الطالبین، تاریخ بخارا و معجم البلدان شود
بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
گروهی است که به جوهریت باری و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند، تعالی الله عن ذلک علواً کبیراً. (منتهی الارب). فرقه ای است از مشبهه اصحاب ابی عبدالله محمد بن کرام. (از اقرب الموارد). جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان صفات خداوند هستند. این گروه صفاتی بعنوان صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام وجود و عزت و عظمت اثبات می کردند و بین صفات ذات و صفات فعل فرقی نمی گذاشتند و در نتیجه صفاتی نیز بعنوان صفات خبریه مثل دست و صورت برای خدای تعالی اثبات مینمودند و معتقد بودند آیات را باید بدون تأویل و تفسیر پذیرفت و بماندن در حد ظاهر اکتفا کرد. (خاندان نوبختی ص 118). رجوع به ابی عبدالله محمد بن کرام و ملل و نحل شهرستانی صص 64-65، غزالی نامه و حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ج 2 شود
گروهی است که به جوهریت باری و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند، تعالی الله عن ذلک علواً کبیراً. (منتهی الارب). فرقه ای است از مشبهه اصحاب ابی عبدالله محمد بن کرام. (از اقرب الموارد). جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان صفات خداوند هستند. این گروه صفاتی بعنوان صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام وجود و عزت و عظمت اثبات می کردند و بین صفات ذات و صفات فعل فرقی نمی گذاشتند و در نتیجه صفاتی نیز بعنوان صفات خبریه مثل دست و صورت برای خدای تعالی اثبات مینمودند و معتقد بودند آیات را باید بدون تأویل و تفسیر پذیرفت و بماندن در حد ظاهر اکتفا کرد. (خاندان نوبختی ص 118). رجوع به ابی عبدالله محمد بن کرام و ملل و نحل شهرستانی صص 64-65، غزالی نامه و حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ج 2 شود
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است