جدول جو
جدول جو

معنی کرکلا - جستجوی لغت در جدول جو

کرکلا
سبزه قبا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

میوۀ خوراکی گیاهی خزنده با گل های زرد رنگ که بیشتر در هند می روید
فرهنگ فارسی عمید
(کُکَ)
دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. معتدل و مرطوب است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ)
کربلاء:
دفتر پیش آر و بخوان حال آنک
شهره ازاو شد به جهان کربلاش.
ناصرخسرو.
هین مرو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا.
مولوی.
گفت دانم کز تجوع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا.
مولوی.
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا.
سعدی.
تا زائر کربلای عشق تو شدم
از داغ همیشه کربلائی پوشم.
ملاطغرا (از آنندراج).
رجوع به کربلاء شود
لغت نامه دهخدا
(کَرْ وَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. دشت، معتدل و مرطوب است و 465 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
پرنده ای است دم دراز که به عربی صعوه گویند. (برهان) (آنندراج). دم جنبانک. (فرهنگ فارسی معین). کرکرک. رجوع به صعوه، دم جنبانک و کرکرک شود
لغت نامه دهخدا
به لهجۀ طبری سبزه قبا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کو کِ)
دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی گنبدقابوس واقع است و 235 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ کَ)
دهی است از دهستان کلارستاق، جزء قسمت بیرون بشم است. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 145)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرکما
تصویر کرکما
((کَ))
دم جنبانک
فرهنگ فارسی معین
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مار از تخم درآمده، بچه مار زرد رنگ، نوعی مار که ریز جثه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پشکل گوسفند و بز
فرهنگ گویش مازندرانی