جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کرکما

کرکما

کرکما
پرنده ای است دم دراز که به عربی صعوه گویند. (برهان) (آنندراج). دم جنبانک. (فرهنگ فارسی معین). کرکرک. رجوع به صعوه، دم جنبانک و کرکرک شود
لغت نامه دهخدا

کرکمه

کرکمه
پاره ای از عصفر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زعفران. (از المعرب ص 291). رجوع به کرکم شود
لغت نامه دهخدا

کرکمان

کرکمان
نوعی از ونجه است. (انجمن آرای ناصری). نوعی ازیونجه است که به چارپایان دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کرکمان

کرکمان
دوایی است که آن را حندقوقی گویند و به فارسی انده قوقو خوانند و بر کلف مالند نافع باشد. (برهان) (آنندراج). اسم فارسی حندقوقی است. (فهرست مخزن الادویه). رزق. حندقوق. (اقرب الموارد).

درخت سدر که کُنار نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کنار شود، شبدر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شبدر شود
لغت نامه دهخدا

کرکام

کرکام
دهی است از دهستان دودانگۀ ناحیۀ هزارجریب مازندران. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 122 و ترجمه آن ص 164)
لغت نامه دهخدا

کرکام

کرکام
قوت و توانایی، مراد و مقصد. (برهان) (آنندراج). مراد و مقصود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کوکما

کوکما
به لغت زند و پازند یکی از نامهای آفتاب است، (برهان) (آنندراج)، به لغت زند و پازند آفتاب و خورشید، (ناظم الاطباء)، هزوارش کوکما و کومما و کوکما، پهلوی آفتاپک (آفتاوه) و یونکر بنقل از یوستی آن را به معنی ’آفتاب’ (باعلامت تعجب) نقل کرده است، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا