- کرکدیل (کْرُ / کُ رُ کُ)
کروکودیل. تمساح. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تمساح کروکودیل شود
معنی کرکدیل - جستجوی لغت در جدول جو
- کرکدیل
تمساح توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرکری خواندن، کرکری خواندن مثلاً از روی بی قیدی و ناسازگاری با کسی حرف زدن، جواب نامساعد دادن، لاف زدن، رجز خواندن
کفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کفچه، کفلیز، کفچلیز، کفچلیزک، کفچلیزه، آردن، چمچه، کفچه
(کَ / کَ کَ)
لغت نامه دهخدا
کفکیر باشد و آن چمچه ای است سوراخ دار. (برهان) (آنندراج). کفچلیز. کفچلیزه. کفچلیزک. (فرهنگ فارسی معین) :
یاری دارم چنانکه حلقۀ...
باشداز چشم کرکفیز فزونتر.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)
یاری دارم چنانکه حلقۀ...
باشداز چشم کرکفیز فزونتر.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)
(کَ کِ کِ)
لغت نامه دهخدا
قلعه کموش. شهری است در شمال سوریه بر نهر فرات در جایی که نبوکدنصر در سال 605 قبل از میلاد صف نبرد آراست و فرعون نخو را هزیمت داد. (از قاموس کتاب مقدس)
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود.
- آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
- آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
(کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
پاره ای و توده ای بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). کردیده. کردیه. (اقرب الموارد)
(کَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. کوهستانی و گرمسیر است و 415 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کُ دَ مَ حَلْ لَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش لشت نشا از شهرستان رشت. جلگه ای، معتدل و مرطوب است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(کَ دَ لِ)
لغت نامه دهخدا
نوعی از انجدان است و آن را انجدان رومی گویند و چارپایان را خوردن آن باعث زیادتی نتاج گردد، یعنی بچه بسیار آرند. (برهان) (آنندراج)
(خَ)
لغت نامه دهخدا
بریده. پاره پاره. منه: لحم خرادیل، گوشت بریدۀ پاره پاره. (از منتهی الارب) :
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
کعب بن زهیر
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
کعب بن زهیر
(کَ)
لغت نامه دهخدا
نام کرکیلی دژ درآیرم، و در آنجا دزدانی ساکن بوده اند که آنان را کرکیلی می گفته اند و جمع آن کراکله آمده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کراکله شود
گیاهی است از تیره مرکبان که دارا گونه های دو ساله و پایا میباشد. ارتفاعش 30 تا 80 سانتیمتر است و معمولا در کنار جاده ها و روی دیوار ها و اماکن مخروب بحالت خود رو میروید. منشا اولی این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا بفراوانی میروید (در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمال فراوان است)، برگها گیاه مزبور نرم و برنگ سبز روشن و دارا تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارا یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلها زبانه یی سفید رنگ است. قسمت مورد استفاده آن گلها آنست اقحوان شجره مریم بابونه گاو چشم با بونه گاوی
فرانسوی گاویل نهنگ (تمساح) تمساح توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
از توابع جنت رودبار واقع در شهرستان تنکابن
از پا افتادن ناشی از خستگی، از حال رفته و درهم کوفته در
محل بافتن جاجیم
دل مرغ، از انواع انگور، ترسو، بزدل