جدول جو
جدول جو

معنی کرچل - جستجوی لغت در جدول جو

کرچل
(کَ چَ)
دهی است از بخش زراس شهرستان اهواز. کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 106 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
کرچل
بارانک که نام گیاهی است، درختی با برگ های کنگره ای و گل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرچه
تصویر کرچه
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، گریچ، کومه، کازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرچک
تصویر کرچک
دانه ای درشت و روغن دار که روغن آن به عنوان مسهل به کار می رود، گیاه این دانه که علفی، یک ساله و از خانوادۀ فرفیون است
فرهنگ فارسی عمید
سریع ترین نوع شنا که به پشت یا سینه صورت می گیرد و شناگر دست ها را از بالای سر در آب فرومی برد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ بَ)
گیاهی است که گلش سرخ و درخشان و روشن باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گیاهی که گلش سرخ درخشان و روشن است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
کفل و سرین اسب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کِ مَ لَ)
آبی است در میان دو کوه طی که سلما و اجا است. (منتهی الارب). آبی است در کوه طی. (از معجم البلدان) ، قلعه ای است به ساحل دریای شام. (منتهی الارب). حصاری است بر کوه مشرف بر حیفا در سواحل بحرالشام. (ناظم الاطباء) ، دهی است به فلسطین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قریه ای است در آخر حد در جلیل از ناحیۀ فلسطین. (از معجم البلدان) ، اسم سلسله کوهستانی است که 12 میل مسافت دارد و از جلیل شروع نموده به شمال غربی امتداد یافته است و در نزدیکی دریا به جنوب حیفا واقع است. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کلیر. یکی ازگونه های درخت کبر است که در هند و پنجاب فراوان روید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از دهستان فریم بخش مرکزی شهرستان ساری. معتدل و مرطوب است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
اسم ترکی خروع است. (فهرست مخزن الادویه). دانۀ بید انجیر. (ناظم الاطباء). بید انجیر. خروغ. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره فرفیون ها که یکساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد گونه های پایای کرچک تا 6 متر ارتفاع دارند و در آب و هوای گرم می رویند. ارتفاع گونه های معمولی گاه به 2 متر می رسد. انواع مذکور در نقاط معتدل از جمله ایران می رویند. برگهای این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد پنجه ای شکل و دارای 5 تا 11 بریدگی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است. گلهایش خوشه ای و بطور متقابل با برگهای انتهایی ساقه قرار دارند و شامل دو نوع گل نر و ماده است. میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانۀ روغن دار است. قد دانه ها معمولاً میان 6 تا 26 میلیمتر است و وزنشان میان 70 میلی گرم تا 1/25 گرم است. دانه هارنگهای مختلف مانند خاکستری، سیاه، سفید، قرمز و قهوه ای دارند. از دانه های کرچک روغنی به دست می آید که مصرف صنعتی و دارویی دارد. (از فرهنگ فارسی معین).
- تخم کرچک، دانۀ کرچک که از آن کرچک گیرند. (فرهنگ فارسی معین).
- روغن کرچک، روغنی که از دانۀ پوست کندۀ کرچک گیرند و مصرف صنعتی و داروئی دارد. (فرهنگ فارسی معین).
- کرچک چینی، گونه ای کرچک که بیشتر در چین و افریقا بعمل می آیدو به صورت درختچه و پایا و دارای برگهای بیضوی و کشیده است. از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه می شود. دانۀ این گونه کرچک را حب ختایی گویند، کرچک هندی. بید انجیر ختایی. دند. کرچک خطائی. حب السلاطین. حب الملوک. خروع چینی. خروع صینی. چیپال گوته. جمال گوته. شجر حب الخطا. طاریقه. (فرهنگ فارسی معین).
- کرچک خطائی یا خطایی، کرچک چینی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
- کرچک هندی، کرچک چینی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
دهی است از بخش بلده در آمل مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 151)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ / چِ)
لیقه و پنبه و یا ابریشم خام که در دوات گذاشته مرکب تحریر و سیاهی روی آن ریزند و از آن تحریر کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ چَ / چِ)
خانه ای که فالیزبانان و مزارعان در مزرعه از چوب و علف سازند. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان لاویج بخش نور شهرستان آمل. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
چگونگی و حالت مرغ کرچ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شهرکی است با کشت و برز بسیار (به ماوراءالنهر) نزدیک غزک، خیرال، ورذول، کبریه، بغوزانک و از آنجا اسب خیزد. (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(کُ زِ)
در کلاردشت این نام به درخت اولاس (اولس) داده می شود. (یادداشت مؤلف). رجوع به اولس شود. در اطراف رشت فق و فق، در شیرگاه ساری و بهشهر و میان دره ممرز یا ممرز و مرز و در لاهیجان شرم و در گرگان و علی آباد رامیان و حاجیلر تغار و در کتول کچف و در رامسر و رودسرجلم می خوانند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 168)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
قریه ای است چهارفرسنگی میانۀ مغرب و جنوب نیم ده. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کربل
تصویر کربل
خار باله از ماهیان، بر گبوی کوهستانی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرزل
تصویر کرزل
مرز
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقکی که فالیز بانا و مزارعان در فالیز و مزرعه از چوب و علف سازند: (بچشم همتت از راه فرهنگ فلک نه دست و شش پی کرچه تنگ) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیون ها که یکساله است و دارا برخی گونه های پایا میباشد (گونه های پایا کرچک تا 6 متر ارتفاع نیز پیدا میکند و در آب و هوای گرم میرویند)، ارتفاع گونه های معمولی کرچک به حدود 2 متر نیز میرسد. انواع مذکور در نقاط معتدل (از جمله ایران) میرویند. برگها این گیاه دارا پهنک بزرگ و منفرد و پنجه یی شکل و دارا 5 تا 11 برید گی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است. گلها یش خوشه یی و بطور متقابل با برگها انتهایی ساقه قرار دارد و شامل دو نوع گل نر و ماده است. گل نر کرچک شامل کاسه ای مرکب از 5 تقسیم و تعداد بسیار پرچم با میله های منشعب است گل ماده نیز شامل 5 تقسیم است و درون آن مادگی با تخمدان سه خانه قرار دارد. میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانه روغن دار است. دانه کرچک نسبت بگونه های مختلف از نظر بزرگی و وزن و رنگ فرق میکند و معمولا قد دانه ها بین 6 تا 26 میلیمتر و وزن آنها بین 70 میلی گرم تا 25، 1 گرم است و رنگ آنها بالوان خاکستر سیاه سفید قرمز قهوه یی میباشد. از دانه کرچک روغنی بدست میاورند که مصارف صنعتی و دارو یی دارد خروع بید انجیر. یا تخم کرچک. دانه کرچک را گویند که از آن کرچک گیرند (کرچک) یا روغن کرچک روغنی را گویند که از دانه های پوست کنده کرچک گیرند و دارا مصارف دارو یی و صنعتی است. یا کرچک چینی. گونه ای کرچک که بیشتر در چین و هند و چین و افریقا بعمل میاید و بصورت درختچه و پایا و دارا برگها بیضو و کشیده است. از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه میشود کرچک هندی بید انجیر ختایی کرچک ختایی دند حب السلاطین حب الملوک خروع چینی خروع صینی چیپال چیپال گوته جمال کوته شجر حب الخطا طاریقه. توضیح: دانه این گونه کرچک را حب الخطا ئی گویند. یا کرچک خطا یی (خطائی)، یا کرچک هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریل
تصویر کریل
یکی از گونه های درخت کبر است که در هند و پنجاب فراوان روید کلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفچل
تصویر کفچل
از کفل تازی سرین کفل اسب سرین اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرچه
تصویر کرچه
((کُ چِ))
کومه، کلبه
فرهنگ فارسی معین
((کَ چَ))
گیاهی است از تیره فرفیون ها که یک ساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد. برگ های این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد و پنجه ای شکل و گل هایش خوشه ای و به طور متقابل با برگ های انتهایی ساقه قرار دارد. میوه اش کپسول دار و پوشیده از خار و ش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفچل
تصویر کفچل
((کَ چَ))
کفل اسب، سرین اسب
فرهنگ فارسی معین
((کِ))
نوعی شنا که به پشت یا سینه روی آب می خوابند و دست ها را از بالای سر در آب فرو می برند
فرهنگ فارسی معین
ممرز، از درختان جنگلی، از دهکده های نشتارود تنکابن که آثار قلعه ای قدیمی در آن است
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از لاویج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
باغچه ای کوچک و حصار شده در اطراف خانه یا آبادی، دیوار سنگی.، غریب گز، نوحی حشره
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در آلاشت واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای در کلاردشت واقع در منطقه ی چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
نام پرنده ای شکاری، نوعی عقاب
فرهنگ گویش مازندرانی