جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کفچل

کفچل

کفچل
کفل و سرین اسب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

کفچه

کفچه
کَفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کَفچه، کَفلیز، کَرکَفیز، کَفچَلیز، کَفچَلیزَک، کَفچَلیزه، آردَن، چُمچه،
کفچه کردن مثلاً گرد کردن به شکل کفچه، برای مِثال تا شکمی نان دهنی آب هست / کفچه مکن بر سر هر کاسه دست (نظامی۱ - ۵۰)
کفچه
فرهنگ فارسی عمید

کفال

کفال
نوعی ماهی خوراکی و استخوانی که در دریای خزر زیست می کند
کفال
فرهنگ فارسی عمید

کفیل

کفیل
همتا و مانند، مثیل، پذیرفتار، ضامن، زعیم، قبول کننده کاری بر خود، متعهد و ضامن و ذمه دار
فرهنگ لغت هوشیار

کفچک

کفچک
دامن زین اسب: (از پی کفچک زین فرست صاحب خلد گر بخواهی دهد از چادر حو را اطلس)، (سراج الدین سگزی)
کفچک
فرهنگ لغت هوشیار

کفال

کفال
یکی از انواع ماهیها که در سالهای اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته اند
فرهنگ لغت هوشیار