جدول جو
جدول جو

معنی کروامک - جستجوی لغت در جدول جو

کروامک
(کَرْ مَ)
در اصطلاح کشتی گیران، پای حریف را بر لگن خاصرۀ او نهادن و سینۀ خود را بر پای او گذاردن و به هر دودست میان بند او را گرفتن، و فتح آن گریختن بود. (ازمجموعۀ خطی کتاب خانه ملک از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کروامک
(کشتی) پای حریف را برلگن خاصره او نهادن و سینه خود را بر پای او گذاردن و بهر دو دست میان بند او را گرفتن و فتح آن گریختن بود (از رساله مندرج در مجموعه خطی کتابخانه ملک)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرامت
تصویر کرامت
(دخترانه)
بزرگواری، شرافت، سخاوت، بخشندگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرواک
تصویر فرواک
(پسرانه)
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روماک
تصویر روماک
(پسرانه)
در گویش مازندران راست و منظم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کروماکی
تصویر کروماکی
فرایند پرده آبی یا کروماکی (Chroma Key) تکنیکی در فیلم سازی و عکاسی است که برای ترکیب دو یا چند تصویر یا ویدئو بر اساس رنگ استفاده می شود. این تکنیک به ویژه در جلوه های ویژه (VFX) سینما، تلویزیون، و رسانه های دیجیتال کاربرد دارد. در این روش، یک رنگ مشخص (معمولاً آبی یا سبز) به عنوان پس زمینه انتخاب می شود که بعداً در مرحله پس تولید با تصویر یا ویدئوی دیگری جایگزین می شود.
مراحل فرایند پرده آبی
1. انتخاب رنگ پس زمینه:
- معمولاً از رنگ های آبی یا سبز به عنوان پس زمینه استفاده می شود، زیرا این رنگ ها کمتر در رنگ پوست انسان و لباس های معمولی یافت می شوند و به راحتی می توان آن ها را در مرحله پس تولید حذف کرد.
2. فیلم برداری با پس زمینه آبی یا سبز:
- سوژه در مقابل پرده آبی یا سبز قرار می گیرد و فیلم برداری یا عکاسی انجام می شود. مهم است که نورپردازی یکنواخت و بدون سایه بر روی پرده باشد تا رنگ به طور یکنواخت ثبت شود.
3. پس تولید و حذف رنگ:
- در مرحله پس تولید، با استفاده از نرم افزارهای ویرایش ویدئو، رنگ پس زمینه (آبی یا سبز) حذف می شود. این فرایند به عنوان `کیینگ` (Keying) شناخته می شود.
4. جایگزینی پس زمینه:
- پس از حذف رنگ، تصویر یا ویدئوی دیگری به جای آن قرار می گیرد. این تصویر می تواند یک صحنه مجازی، یک محیط دیگر، یا هر تصویر دیگری باشد که مورد نظر است.
کاربردهای پرده آبی
1. فیلم سازی:
- استفاده از جلوه های ویژه برای ایجاد محیط ها و صحنه های غیرممکن یا هزینه بر. مانند صحنه های علمی-تخیلی، فانتزی، یا اکشن.
2. پخش تلویزیونی:
- ایجاد پس زمینه های مجازی در برنامه های خبری، هواشناسی، و برنامه های گفتگومحور.
3. عکاسی:
- برای ترکیب تصاویر مختلف و ایجاد جلوه های ویژه در عکاسی تبلیغاتی و هنری.
4. بازی های ویدئویی:
- ایجاد محیط های سه بعدی و ترکیب شخصیت ها با پس زمینه های دیجیتال.
مزایای پرده آبی
1. انعطاف پذیری:
- امکان ترکیب صحنه های مختلف و ایجاد محیط های مجازی بدون نیاز به ساخت لوکیشن های واقعی.
2. صرفه جویی در هزینه:
- کاهش هزینه های ساخت و ساز لوکیشن ها و انتقال به مکان های دور.
3. ایجاد جلوه های ویژه:
- امکان ایجاد جلوه های ویژه و صحنه های تخیلی که در واقعیت قابل اجرا نیستند.
چالش ها و نکات مهم
1. نورپردازی:
- نورپردازی یکنواخت بر روی پرده بسیار مهم است تا رنگ به طور کامل و بدون سایه ثبت شود.
2. انتخاب رنگ مناسب:
- رنگ پرده باید به گونه ای انتخاب شود که کمترین تداخل را با رنگ های موجود در صحنه و لباس ها داشته باشد.
3. کیفیت تجهیزات:
- استفاده از دوربین ها و نرم افزارهای با کیفیت برای به دست آوردن نتایج بهتر در فرایند کیینگ.
فرایند پرده آبی یکی از ابزارهای قدرتمند در صنعت سینما و تلویزیون است که با استفاده از آن می توان جلوه های ویژه ای ایجاد کرد که به تجربه بیننده عمق و هیجان بیشتری می بخشد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
نوعی بازی کودکانه که یک نفر را به عنوان مامک انتخاب می کنند و کودکی سر بر زانوی او می گذارد و دیگران پنهان می شوند، سپس کودکی که سر بر زانوی مامک گذاشته برمی خیزد و به جستجوی آن ها می رود و کودکان یکایک به طرف مامک می دوند و دست بر شانۀ او می گذارند و اگر کودکی پیش از آنکه دستش به شانۀ مامک برسد گرفتار شود آن کودک بر دوشش سوار می شود و او را نزد مامک می برد تا فرد گرفتار شده سر بر زانوی مامک بگذارد و بازی تکرار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرومات
تصویر کرومات
هر یک از نمک های اسید کرمیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرواسک
تصویر جرواسک
جیرجیرک، زنجره، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، چزد، جزد، زانه، زلّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروانک
تصویر کاروانک
مرغی شبیه مرغابی با منقار دراز و پاهای بلند، چفنک، چفتک، جفتک، چکرنه، جگرنه، چوبینه، چوبینک، چوبنه
فرهنگ فارسی عمید
اسم هندی تلخ است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
کروالا. اسم هندی خیار شنبر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
کنایه از مردم نمک بحرام و حرام نمک باشد. (برهان). کسی که پاس نمک نداشته باشد و با ولی نعمت بد بازد، مرادف نمک بحرام. (آنندراج). مردم نمک بحرام و حرام نمک. (ناظم الاطباء). حق نشناس. نمک بحرام. (فرهنگ فارسی معین). امروز نمک کور گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). نمک نشناس
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
محلی از محلهای اصفهان که در قرن هشتم هجری ویران و متروک بوده است. صاحب ترجمه محاسن اصفهان 729 هجری قمری می نویسد: شاهدی امین عدل گفت پیش از این به روزگاری اندک در محلی از محلها که آن را کرواآن می خوانند که اکنون بکلی مطموس و مدروس گشته و از اطلال و رسوم آن هیچ اثری نمانده پنجاه مسجد دیدم. (ترجمه محاسن اصفهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ / مِ)
نمونه و کارنامه و نقشه. (ناظم الاطباء). کارنامه. رجوع به کارنامه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
نام شهری از ملک دکن. (آنندراج). نام ناحیه ای از هندوستان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُرْ)
منسوب است به کروان که گمان می کنم از قرای طرسوس باشد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
از: سر +مام (مادر) + ک (پسوند لطف و محبت و عزت). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام بازیی است که کودکان بازند. و آن چنان باشد که شخصی را ’مامک’ نام کنند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریخته هر یک به گوشه ای پنهان شوند. بعد از آن طفلی که سر در کنار مامک داشت برخیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یک یک از کنار و گوشها برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفلی را پیش از آنکه دست به سر مامک رساند بگیرد بر دوش آن طفل سوار شده پیش مامک آورد و همان طفل مرکوب سر به کنار مامک نهد و بازی را از سر گیرد و اگر نتوانست طفلی را گرفتن همان خود سر بر کنار مامک نهد. (برهان) (آنندراج). نام بازی معروف که کودکان بازند، به هندی دایی مچونا گویند. (غیاث) :
به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک
به خردچاهک و چوگان و گوی در طبطاب.
خاقانی.
ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل
زآنکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ نَ)
مؤنث کروان. (از اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به کروان شود
لغت نامه دهخدا
(کَ سَ)
کرباسو. (یادداشت مؤلف). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین) : سام ابرص، جنسی است از کرباسک. وزغ، جنسی است از کرباسک. (مهذب الاسماء). رجوع به کرپاسو و مارمولک شود
لغت نامه دهخدا
(کُ سُ)
شهری از تبت و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کارنامه. رجوع به کارنامه و ص 58، 81، 84، 109 کتاب ’ایران در زمان ساسانیان’ شود
لغت نامه دهخدا
(کارْ / رِ نَ)
کاردانک. چفتک. چوبینه. (رشیدی). چوبینک. چوبین. چوبنه. جفنک. جفتک. چکرنه. قرلی. چخرق. دلیجه. نام جانوری است پرنده که در کنارهای آب بنشیند. (جهانگیری). پرنده ای است گردن دراز پیوسته در کنارهای آب نشیند و بهمین معنی بجای واو دال هم آمده است و به عربی کروان گویند بر وزن رمضان. (برهان). مرغکی است درازگردن که بر لب آبها نشیند. (انجمن آرا) (آنندراج). بوتیمار و مرغ ماهیخوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ نَ)
سیاه گوش. برید. قره قولاخ. تفه. عناق الارض. غنجل. پروانه، پیشرو لشکر، حشره که گویند عاشق چراغ است و بعربی فراش گویند. رجوع به پروانک شود
لغت نامه دهخدا
جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروام
تصویر اروام
جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروانک
تصویر پروانک
پروانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرباسک
تصویر کرباسک
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
بازیی است کودکان را و آن چنان باشد که شخصی را مامک نامند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریزند و در گوشه ها پنهان شوند. آنگاه طفلی که سر در کنار مامک نهاده بر خیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یکایک از گوشه و کنار برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفل مذکور کودکی را - پیش از آنکه به مامک رسد - بگیرد بر دوشش سوار شود و او را نزد مامک آورد. سپس این کودک مرکوب نهد و بازی را از سر گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروانک
تصویر پروانک
((پَ نَ))
سیاه گوش، چاوشی، جانوری درنده شبیه شغال که به دنبال شیر حرکت می کند و بازمانده شکار آن را می خورد، پروانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرواسک
تصویر جرواسک
((جَ سَ))
جیرجیرک، چزد، حشره ای شبیه ملخ اما کوچکتر از آن که صدای بلندی دارد و در اواخر خرداد و اوایل تیر شروع به خواندن می کند، جراسک
فرهنگ فارسی معین
((نَ))
مرغی است شبیه به مرغابی دارای منقاری دراز و بیشتر در کنار آب می نشیند، کروان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرامت
تصویر کرامت
رادی، بزرگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
نام مرتعی در حومه ی نور، نام مرتعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای قدیمی در جنوب شرقی دهکده ی پلور در بالا لاریجان
فرهنگ گویش مازندرانی