معنی پروانک پروانک((پَ نَ)) سیاه گوش، چاوشی، جانوری درنده شبیه شغال که به دنبال شیر حرکت می کند و بازمانده شکار آن را می خورد، پروانه تصویر پروانک فرهنگ فارسی معین
پروانک پروانک سیاه گوش. برید. قره قولاخ. تفه. عناق الارض. غنجل. پروانه، پیشرو لشکر، حشره که گویند عاشق چراغ است و بعربی فراش گویند. رجوع به پروانک شود لغت نامه دهخدا
پروانه پروانه حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند، حشره ای با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ فرهنگ نامهای ایرانی
پروانی پروانی فنی است از کشتی و آن عبارتست از گشتن گرد حریف و پایش را ناگهان برداشتن و از جا ربودن فرهنگ لغت هوشیار
پروانش پروانش گیاهی از تیره شاهدانه هندی که جزو تیره های نزدیک به زیتونیان است. ساقه اش خزنده و گلهایش چهار گلبرگی و برگهایش کامل و متقابل است. رنگ گلش غالبا آبی و گاهی سفید است. در حدود 12 گونه از این گیاه شناخته شده که بیشتر زمینی هستند گل تلفونی فرهنگ لغت هوشیار
پروانش پروانش گیاهی از تیرۀ زیتونیان، با ساقۀ خزنده و گل های سفید یا آبیِ پنج گلبرگی، گل تلفنی فرهنگ فارسی عمید
پروانی پروانی در کشتی، فنی از کشتی که کشتی گیر گرد حریف بچرخد و ناگهان پای وی را بگیرد و او را از جا بکند فرهنگ فارسی عمید