دریازننده. دزد دریایی. ج، دریازنان. قرصان. قراصین. (یادداشت مرحوم دهخدا). بارجه. و رجوع به بارجه شود، لقب انگلیسیان در همه جهان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دریازننده. دزد دریایی. ج، دریازنان. قُرصان. قَراصین. (یادداشت مرحوم دهخدا). بارجه. و رجوع به بارجه شود، لقب انگلیسیان در همه جهان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
قوم سامی که در سواحل خلیج فارس سکونت داشتند در ازمنۀ قدیم به سوریه مهاجرت کردند و عده یی از آنها مشغول زراعت بوده اند و گروه دیگر از راه شبانی امرار معاش میکردند. دستۀ دیگر همان قوم فنیقی هستند که به تجارت و دریانوردی روزگار میگذراندند
قوم سامی که در سواحل خلیج فارس سکونت داشتند در ازمنۀ قدیم به سوریه مهاجرت کردند و عده یی از آنها مشغول زراعت بوده اند و گروه دیگر از راه شبانی امرار معاش میکردند. دستۀ دیگر همان قوم فنیقی هستند که به تجارت و دریانوردی روزگار میگذراندند
جمع واژۀ کرزین. بمعنی تبر یا تبر بزرگ و فی حدیث ام سلمه ما صدقت بموت النبی صلی اﷲ علیه و سلم حتی سمعت دفع الکرازین، ای وقعها فی حفرقبره. (از منتهی الارب) ، جمع واژۀ کرزن. یا کرزن. (اقرب الموارد). رجوع به کرزن و کرزین شود
جَمعِ واژۀ کِرزین. بمعنی تبر یا تبر بزرگ و فی حدیث ام سلمه ما صدقت بموت النبی صلی اﷲ علیه و سلم حتی سمعت دفع الکرازین، ای وقِعها فی حفرقبره. (از منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ کَرزن. یا کِرزن. (اقرب الموارد). رجوع به کرزن و کرزین شود
بر وزن و معنی خرامان است و کرازانیدن بمعنی خرامانیدن و کرازیدن بمعنی خرامیدن باشد و به این معنی در فرهنگ جهانگیری به ضم اول و کاف فارسی هم آمده است. (برهان). اما صحیح به کاف پارسی است. (آنندراج). رجوع به گرازان شود
بر وزن و معنی خرامان است و کرازانیدن بمعنی خرامانیدن و کرازیدن بمعنی خرامیدن باشد و به این معنی در فرهنگ جهانگیری به ضم اول و کاف فارسی هم آمده است. (برهان). اما صحیح به کاف پارسی است. (آنندراج). رجوع به گرازان شود
این نام در کتول و کجور و جواهردشت رامسر متداول است و آن گونه ای از بلوط است. (یادداشت مؤلف). یکی از گونه های بلوط است که به نام محلی پالط نیز خوانده می شود. رجوع به بلوط شود
این نام در کتول و کجور و جواهردشت رامسر متداول است و آن گونه ای از بلوط است. (یادداشت مؤلف). یکی از گونه های بلوط است که به نام محلی پالط نیز خوانده می شود. رجوع به بلوط شود
محلی از محلهای اصفهان که در قرن هشتم هجری ویران و متروک بوده است. صاحب ترجمه محاسن اصفهان 729 هجری قمری می نویسد: شاهدی امین عدل گفت پیش از این به روزگاری اندک در محلی از محلها که آن را کرواآن می خوانند که اکنون بکلی مطموس و مدروس گشته و از اطلال و رسوم آن هیچ اثری نمانده پنجاه مسجد دیدم. (ترجمه محاسن اصفهان ص 74)
محلی از محلهای اصفهان که در قرن هشتم هجری ویران و متروک بوده است. صاحب ترجمه محاسن اصفهان 729 هجری قمری می نویسد: شاهدی امین عدل گفت پیش از این به روزگاری اندک در محلی از محلها که آن را کرواآن می خوانند که اکنون بکلی مطموس و مدروس گشته و از اطلال و رسوم آن هیچ اثری نمانده پنجاه مسجد دیدم. (ترجمه محاسن اصفهان ص 74)