جدول جو
جدول جو

معنی کرمکار - جستجوی لغت در جدول جو

کرمکار(کَ رَ)
صاحب کرم و بخشش. (آنندراج). جوانمرد. سخی. کریم. نیکوکار. مهربان. نیک خواه. خیراندیش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامگار
تصویر کامگار
(پسرانه)
کامکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامکار
تصویر کامکار
(پسرانه)
کامروا، موفق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامیار
تصویر کامیار
(پسرانه)
کامیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بریکار
تصویر بریکار
(پسرانه)
وکیل (نگارش کردی: بریکار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
کسی که کارش ستم کردن است، ستم کننده، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامکار
تصویر کامکار
کامروا، کامران، موفق، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورزکار
تصویر ورزکار
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
کامگار، رجوع به کامگار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروکار
تصویر سروکار
داد و ستد، معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمسار
تصویر شرمسار
منفعل و خجل، شرمنده، شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
نقاش، آنکه بروی برنج و نقره و طلا حکاکی کند، پارچه ای ساده و مازو شده از کرباس و کتان و غیره که بر آن به وسیله قالب و مهر نقوشی تصویر کرده باشند و آن را باشکال پرده سفره رومیزی و غیره در آورند، در همدان تاجریزی پیچ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسکار
تصویر ترسکار
از خدا ترس، مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیار
تصویر کامیار
بهره مند، کامیاب، آنکه بارزوی خود رسید
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی کامیون سبک وزن که در ارتش و نیز برای حمل و نقل در جاده های خارج شهر از آن استفاده کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامگار
تصویر کامگار
نایل بمقصود، دلشاد، مقبل، سعادتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامکاری
تصویر کامکاری
کامروا یی کامرا نی، توفیق موفقیت: (همه مهتران را بدان جا نگاشت نگر تا چنین کامکاری که داشت ک) (دقیقی. گشتاسب نامه برگزیده شعر م. معین)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی چنگلک، چنگکی در راه آهن ریل (راه آهن) که در روی آن چرخ دندانه دار لوکوموتیو حرکت میکند. این نوع ریل در راهها بسیار سرا شیب بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرکمان
تصویر کرکمان
شبدر از گیاهان شبدر خوشبوی، روزی (رزق) شبدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
متعدی و ظالم، جائر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزکار
تصویر برزکار
کشاورز، برزگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامکار
تصویر خامکار
بی تجربه، کار ناآزموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمکار
تصویر رزمکار
جنگاور جنگجو
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است، نویسنده کاتب، محاسب، حکاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمدار
تصویر درمدار
دارنده زوزندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمکار
تصویر برهمکار
تباه کننده کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمکاک
تصویر ارمکاک
نزاریدن دام لاغر شدن دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردکار
تصویر کردکار
عامل فاعل کننده: (ز گرد ش شود گرد گی آشکار نشانست پس کرده بر کردکار) (گرشا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامکار
تصویر کامکار
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
فرهنگ لغت هوشیار
فاعل، عامل، کننده، نام خدایتعالی، آفریننده، خالق جهان آفرین، صانع و بمعنی فعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامکار
تصویر کامکار
کامروا، کامران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرمسار
تصویر شرمسار
خجول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
جبار
فرهنگ واژه فارسی سره
دولتمند، سعید، سعادتمند، کام دیده، کامیاب، موفق
متضاد: نامراد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سنگ قپان
فرهنگ گویش مازندرانی