جدول جو
جدول جو

معنی کردین - جستجوی لغت در جدول جو

کردین
(کُ)
جامۀ پشمی که که کوردین هم گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وردین
تصویر وردین
(پسرانه)
گلهای بسیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردین
تصویر اردین
(پسرانه)
راستین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فردین
تصویر فردین
(پسرانه)
فروردین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کردنی
تصویر کردنی
لایق و شایستۀ انجام دادن، برای مثال خون پیاله خور که حلال است خون او / در کار باده باش که کاری است کردنی (حافظ - ۹۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردین
تصویر فردین
فروردین، ماه اول سال خورشیدی پس از اسفند و پیش از اردیبهشت، ماه اول بهار، روز نوزدهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
هنرپیشه ای که در نمایشنامه و فیلم های طنزآمیز با اعمال، رفتار و گفتار خود باعث خنده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردین
تصویر سردین
ساردین، نوعی ماهی دریایی کوچک فلس دار به رنگ سبز تیره که زیر شکمش سفید است و بیشتر برای ساختن کنسرو صید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوردین
تصویر کوردین
جامۀ پشمین ضخیم، گلیم، پلاس، کوردی، گوردین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نردین
تصویر نردین
گیاهی بیابانی با برگ های دراز خوش بو، گل های ریز، ساقۀ سخت و ریشه سخت شبیه مامیران که در طب به کار می رود و خواص آن شبیه سنبل الطیب است، ناردین، سنبل رومی
فرهنگ فارسی عمید
گونه ای ماهی استخوانی که حداکثر طولش تا 25 سانتیمتر میرسد و بدنش پوشیده از فلسهای نسبتا درشت نازک و نوک تیز است رنگ بدنش سبز و در قسمتهای پشت آن خط آبی رنگ بمحاذات تیره پشت حیوان قرار دارد. پهلو ها و شکم حیوان سفید و نقره یی است ماهی مذبور را جهت تغذیه و ساختن کنسرو صید میکنند. لاتینی تازی گشته بنگرید به ساردین
فرهنگ لغت هوشیار
تریزکاری (تریز ردن) تریز به دو سه گوشه یا سه بری (مثلث) گویند که پایین دامن یا بن آستین دوخته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آردین
تصویر آردین
منسوب به آرد از آرد آلوده به آرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
اعتبار، اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردنی
تصویر کردنی
قابل اجرا انجام دادنی مقابل نا کردنی نکردنی: (و اما چیز که مجهول بود از: کردنی یا دانستنی: و آنرا ندانند و دانند که ندانند. ) (دانشنامه طبیعی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردان
تصویر کردان
پارسی تازی گشته گردان ک افسار افسار، پاسخ راست در خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
هنرپیشه که در نمایشنامه های کمدی بازی میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوردین
تصویر کوردین
پلاس، ضخیم، گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
((کِ رِ دِ))
اعتماد، اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوردین
تصویر کوردین
((دِ))
جامه پشمین، گلیم، پلاس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
((کُ مِ دِ یَ))
هنرپیشه ای که بیشتر نقش های کمدی بازی می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کردان
تصویر کردان
اکراد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
Comedian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
comédien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
comediante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
Komiker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
komik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
комик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
комік
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
comediante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
comico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
komiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
हास्य कलाकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
pelawak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
코미디언
دیکشنری فارسی به کره ای