دشوار شدن اندوه بر کسی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). سخت شدن اندوه بر کسی وبر وی مشقت رسیدن. (از اقرب الموارد). و قال الاصمعی لایقال کرثه بل اکرثه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اندوهگین کردن. (المصادر زوزنی)
دشوار شدن اندوه بر کسی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). سخت شدن اندوه بر کسی وبر وی مشقت رسیدن. (از اقرب الموارد). و قال الاصمعی لایقال کرثه بل اکرثه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اندوهگین کردن. (المصادر زوزنی)
مخفّف واژه های کدام کس را، چه کس را، هر که را، هر کس را کرایه کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن، برای مثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
مخفّفِ واژه های کدام کس را، چه کس را، هر که را، هر کس را کرایه کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن، برای مِثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
قطعۀ بریده شده از خربزه یا هندوانه، قاش، قاچ، برای مثال ماند کرچی گفت این را من خورم / تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم (مولوی - ۲۴۸) کرچ کرچ: قطعه قطعه، تکه تکه، قاش قاش، برای مثال به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم / به سان خربزۀ نرم دل خموشم من (سیفی بدیعی - لغتنامه - کرچ کرچ)
قطعۀ بریده شده از خربزه یا هندوانه، قاش، قاچ، برای مِثال ماند کرچی گفت این را من خورم / تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم (مولوی - ۲۴۸) کرچ کرچ: قطعه قطعه، تکه تکه، قاش قاش، برای مِثال به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم / به سان خربزۀ نرم دل خموشم من (سیفی بدیعی - لغتنامه - کرچ کرچ)
رنگ سفید مایل به زرد، نخودی در پزشکی مادۀ نیمه جامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده می شود و مصرف دارویی، آرایشی و بهداشتی دارد مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخم مرغ و مواد خوشبو کننده که در شیرینی پزی و آشپزی کاربرد دارد
رنگ سفید مایل به زرد، نخودی در پزشکی مادۀ نیمه جامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده می شود و مصرف دارویی، آرایشی و بهداشتی دارد مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخم مرغ و مواد خوشبو کننده که در شیرینی پزی و آشپزی کاربرد دارد
مالی که از مرده به وارث می رسد، منتقل شدن ویژگی هایی از پدر و مادر به فرزند مانند رنگ چشم، بیماری و مانند آن، سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده، میراث بردن
مالی که از مرده به وارث می رسد، منتقل شدن ویژگی هایی از پدر و مادر به فرزند مانند رنگ چشم، بیماری و مانند آن، سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده، میراث بردن