- کراچیدن
- صدا کردن مرغ در موقع تخم نهادن
معنی کراچیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگ کردن مرغ خانگی هنگام گذاشتن تخم
جمع کردن پس کشیدن
جویدن اشیای سفت و سخت مانند قند
آشفته شدن پریشان گشتن، تباه شدن نابود گشتن
آشفته و پریشان کردن
استفراغ کردن
وحشت کردن
گفتن، لائیدن
سخن گفتن گفتن، کلام بی معنی گفتن سخن نادرست گفتن، آواز کردن
پاره کردن چاک دادن دریدن شکافتن
منکسر کردن، انکسار، منتشرکردن
آراستن
آراستن
استراحت کردن آسودن، قرار یافتن سکون یافتن، خفتن خوابیدن، از جوش و غلیان باز ایستادن فرو نشستن کف، صبر کردن شکیبا شدن، مطمئن شدن اطمینان یافتن، منزل کردن جای گرفتن، نشستن آشوب رفع شدن فتنه
دست مالیدن به چیزی
علف خورانیدن بحیوانات گردش دادن حیوانات علفخوار در علفزارها تا چرا کنند
محافظت کردن
از روی ناز و وقار راه رفتن
خراش دادن
تراوش کردن
صدا کردن در شکافتن
خراشیدن و پاک کردن
ساختن و آراستن و زینت دادن
ترواش کردن
پریشان کردن، پراکندن
پرواز دادن طیور پرانیدن اطاره، پرتاب کردن افکندن انداختن: بشقاب را پراند توی حیاط، سخن درشت و بیجا گفتن: متلک پراندن، لاف زدن و مبالغه در مدح کسی تعریف بیجا کردن، در نهان با مرد آمیختن (زن) تک پراندن تک پرانی
نغمه کردن و سرود گفتن
سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
چیدن، برچیدن، جمع کردن
کراشیدن، آشفته و پریشان کردن
افراشتن، گشودن، باز کردن، بستن
با ناز و تکّبر راه رفتن، خرامیدن، برای مثال باغ ملک تو را مباد خزان / تا در او چون بهار بگرازی (انوری - ۴۷۸)