جدول جو
جدول جو

معنی کراجیدن

کراجیدن
بانگ کردن مرغ خانگی هنگام گذاشتن تخم
تصویری از کراجیدن
تصویر کراجیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کراجیدن

کراجیدن

کراجیدن
بانگ و فریاد کردن مرغ خانگی را گوینددر وقت بیضه نهادن. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کراچیدن. (آنندراج). بانگ و فریاد کردن ماکیان باشد دروقت بیضه نهادن و با جیم فارسی بنظر آمده است. (برهان). رجوع به کراخ شود
لغت نامه دهخدا

کرامیدن

کرامیدن
تعظیم و تکریم کردن. عزیز داشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کراشیدن

کراشیدن
تباه شدن کار. (ناظم الاطباء) (برهان) ، پریشان گردیدن. (برهان). پریشان گردیدن و مشوش شدن خاطر. پاشیده و منتشر گشتن. (ناظم الاطباء). پاشیدن و آشفتن کار. مختل شدن. اختلال یافتن. (یادداشت مؤلف) :
بتا تا جدا گشتم از روی تو
کراشیده و خیره شد کار من.
آغاجی (از آنندراج).
، نابود شدن. (یادداشت مؤلف) ، خلط از سینه برافکندن بسرفه. (یادداشت مؤلف). غراشیدن. گراشیدن. خراشیدن. رجوع به کراشیده و همین مصادر شود
لغت نامه دهخدا

کرازیدن

کرازیدن
خرامیدن به ناز و به گاف فارسی نیز آمده است. (آنندراج). خرامیدن و بطور تکبر و غروررفتن و جنبیدن زن از این طرف به آن طرف با حالت غمزه و شوخ چشمی. (ناظم الاطباء). رجوع به گرازیدن شود
لغت نامه دهخدا