بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سلویٰ، بدبده، کرک، سمان، سمانه، ورتیج، وشم برای مثال سراینده سار و چکاوک ز سرو / چمان بر چمن ها کراک و تذرو (اسدی - لغت نامه - کراک) دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد، دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، شیشالنگ، آبدارک، گازرک
بِلدِرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سَلویٰ، بَدبَدِه، کَرَک، سَمان، سَمانِه، وَرتیج، وُشم برای مِثال سراینده سار و چکاوک ز سرو / چمان بر چمن ها کراک و تذرو (اسدی - لغت نامه - کراک) دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد، دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیجه، دُم سیچه، سَریچه، سیسالَنگ، شیشالَنگ، آبدارَک، گازُرَک
روش. طور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: استمشی فلان نکراء، أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء. (منتهی الارب) ، یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. (ناظم الاطباء) ، بلا. سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
روش. طور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: استمشی فلان نکراء، أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء. (منتهی الارب) ، یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. (ناظم الاطباء) ، بلا. سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
آزمندی، سریشم چسب، مالیدنی، کمی در هر چیز، نادانی، تیزی شمشیر، روش، سرد بازاری مونث اغر سفید و روشن، درخشان، استوار و بلند سخن، سگ ماهی مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ولد 1338 ص 198)
آزمندی، سریشم چسب، مالیدنی، کمی در هر چیز، نادانی، تیزی شمشیر، روش، سرد بازاری مونث اغر سفید و روشن، درخشان، استوار و بلند سخن، سگ ماهی مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ولد 1338 ص 198)