جدول جو
جدول جو

معنی کدرت - جستجوی لغت در جدول جو

کدرت
تیرگی
تصویری از کدرت
تصویر کدرت
فرهنگ لغت هوشیار
کدرت
تیره شدن، تیرگی
تصویری از کدرت
تصویر کدرت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدرت
تصویر قدرت
توانایی، توان، نیرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
دلگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
فراوانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
دلتنگی، رنجش، آزردگی، تیره شدن، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن، توانایی، نیرو، سلطه، نفوذ فرمان
قدرت داشتن: نیرو و توانایی داشتن
قدرت کردن: قدرت و توانایی نشان دادن
قدرت نمودن: قدرت و توانایی نشان دادن، قدرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
بسیار شدن، بسیاری، مقابل وحدت، در فلسفه تعدد موجودات عالم، اعتقاد به تعدد موجودات عالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
توانستن، توانائی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند، مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است، کارت دعوت
فرهنگ لغت هوشیار
گوگرد، خسی که باب گوگرد تر کنند و خشک سازند و باندک گرمی آتش بر گیرد و برای افروختن شمع و چراغ بکار آید، زر خالص. یا کبریت نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
فراوانی، افزونی، بسیاری، زیادتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
تیرگی و آلودگی، ناپاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدفت
تصویر کدفت
کاسه سر: (بجان دوست که گر صد هزار سال بر آید نه ممکن است که سودا برون رود ز کدفتم) (نزاری قهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
زرد گلو گونه ای سنگخوارک از پرندگان کدری که گونه ای پارچه نخی است پارسی است نوعی مرغ سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زرد گلو: (در دامی کوه کبک شبگیران در رفت بهم برقص با کدری) (منوچهری) نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدره
تصویر کدره
ابر نازک، بافه، گل و لای تیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
غله ایست مانند ارزن که در میان زراعت گندم و برنج روید. خوردن بعضی اقسام آن تولید نشاه کند و بیهوشی آرد: (گرسنه نیز تا بفرماید کدرم و جو کرنج و ارزن خویش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندرت
تصویر ندرت
کمیابی و کمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
((قُ رَ))
توانایی داشتن، توانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارت
تصویر کارت
مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود، ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد، شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص، ملی ورقه ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
((کِ رَ))
بسیاری، فراوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدورت
تصویر کدورت
((کُ رَ))
تیرگی، سیاهی، دلتنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدری
تصویر کدری
((کُ دَ))
نوعی پارچه نخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدره
تصویر کدره
((کَ رَ))
تیرگی رنگ، تیرگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ندرت
تصویر ندرت
((نُ رَ))
کمیابی، آنچه گاهی پیدا و آشکار شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدفت
تصویر کدفت
کاسۀ سر، سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندرت
تصویر ندرت
کمی، کمیابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارت
تصویر کارت
تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است، هر یک از ورق ها در ورق بازی
کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می کنند و در ملاقات ها و بازدیدها برای معرفی خود می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کثرت
تصویر کثرت
Multiplicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
Power, Authority, Forcefulness, Formidability, Strength, Vigor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کدری
تصویر کدری
Opacity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ندرت
تصویر ندرت
Rareness, Rarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
autoridade, força, formidabilidade, poder, vigor
دیکشنری فارسی به پرتغالی