جدول جو
جدول جو

معنی کدرا - جستجوی لغت در جدول جو

کدرا
(کَ کَ)
شهری است به یمن. پوست را به وی نسبت کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). نام شهری است به یمن بر وادی سهام. (از معجم البلدان) :
بغیر طائف و کدرا ادیم گشتی پوست
چو آن سهیل شدی عکس افکن اقلیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صدرا
تصویر صدرا
(پسرانه)
بالا برنده، ارج دهنده، مرکب از صدر (عربی به معنای بالا) + الف فاعلی (فارسی)، نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسرا
تصویر کسرا
(پسرانه)
کسری، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
(دخترانه)
کبری، بزرگ، کبیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
اتاقی برای نگه داری چهارپایان، طاق، گنبد، دیوار بلند، کمربند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدرت
تصویر کدرت
تیره شدن، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدرا
تصویر غدرا
تاریکی، شب تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
بزرگ، مقابل صغری، در علم منطق قضیۀ بزرگ یا قضیۀ دوم
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
کفش چوبی که آن را باتسمۀ متصل به آن بر پای بندند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
مؤنث اکدر. (اقرب الموارد). رجوع به اکدر شود
لغت نامه دهخدا
زرد گلو گونه ای سنگخوارک از پرندگان کدری که گونه ای پارچه نخی است پارسی است نوعی مرغ سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زرد گلو: (در دامی کوه کبک شبگیران در رفت بهم برقص با کدری) (منوچهری) نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدره
تصویر کدره
ابر نازک، بافه، گل و لای تیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
غله ایست مانند ارزن که در میان زراعت گندم و برنج روید. خوردن بعضی اقسام آن تولید نشاه کند و بیهوشی آرد: (گرسنه نیز تا بفرماید کدرم و جو کرنج و ارزن خویش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدرت
تصویر کدرت
تیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ریتاک (وباء ریتاک از ریتن پهلوی) توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
پهلوی مانوی از آرامی اغل اغیل، تاک بلند چون تاک خسرو (طاق کسری) کمرای آرامی از پارسی کمر کستی (زنار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
فرانسوی کفچه مار از خزندگان مار عینکی، جمع کبیر بزرگان: (قربت ملوک... و کبرالله بواسطه اشعار دلفریب است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدره
تصویر کدره
((کَ رَ))
تیرگی رنگ، تیرگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
((کَ))
چهار دیواری که خوابگاه چهار پایان باشد، طاق بلند، دیوار بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدری
تصویر کدری
((کُ دَ))
نوعی پارچه نخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
((کُ))
نوعی مار سمّی از تیره کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارا
تصویر کارا
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کدری
تصویر کدری
Opacity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opacité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کدری
تصویر کدری
Opazität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کدری
تصویر کدری
nieprzezroczystość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کدری
تصویر کدری
непрозрачность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کدری
تصویر کدری
непрозорість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opacidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opacità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opaciteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کدری
تصویر کدری
अस्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کدری
تصویر کدری
opasitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کدری
تصویر کدری
불투명도
دیکشنری فارسی به کره ای