نام قلعه ای به بست و تکیناباد که یمین ملک در آغاز حملۀ مغول وزیر سلطان جلال الدین شمس الملک را در آنجا محبوس کرد. رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 194 و 195 شود
نام قلعه ای به بست و تکیناباد که یمین ملک در آغاز حملۀ مغول وزیر سلطان جلال الدین شمس الملک را در آنجا محبوس کرد. رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 194 و 195 شود
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
دهی از دهستان حومه بخش صوما که در شهرستان ارومیه واقع است و 119 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از بخش زابلی که در شهرستان سراوان واقع است و 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان حومه بخش صوما که در شهرستان ارومیه واقع است و 119 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از بخش زابلی که در شهرستان سراوان واقع است و 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
یکی از فرقه های کرد در حوالی موصل که مذهبی خاص و سری دارند و خود را الهی میگویند که ظاهراً مراد علی اللهی است. در خاک ایران قرب مرز ترکیه هم از این قوم دیده شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 125)
یکی از فرقه های کرد در حوالی موصل که مذهبی خاص و سری دارند و خود را الهی میگویند که ظاهراً مراد علی اللهی است. در خاک ایران قرب مرز ترکیه هم از این قوم دیده شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 125)
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر. سکنه 131 تن. چشمه سار. محصول آنجا غلات و گردو و میوه های مختلف. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر. سکنه 131 تن. چشمه سار. محصول آنجا غلات و گردو و میوه های مختلف. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام شهری. (ناظم الاطباء). نام شهری است در ساحل خلیج فارس. (از فهرست شاهنامۀ ولف) : ز شهر کجاران به دریای پارس چو گوید ز بالا و پهنای پارس یکی شهر بدتنگ و مردم بسی ز کوشش بدی خوردن هر کسی. فردوسی. ز شهر کجاران برآمد نفیر برفتند با نیزه و تیغ و تیر. فردوسی. بنزدیک او مردم انبوه شد ز شهر کجاران سوی کوه شد. فردوسی
نام شهری. (ناظم الاطباء). نام شهری است در ساحل خلیج فارس. (از فهرست شاهنامۀ ولف) : ز شهر کجاران به دریای پارس چو گوید ز بالا و پهنای پارس یکی شهر بدتنگ و مردم بسی ز کوشش بدی خوردن هر کسی. فردوسی. ز شهر کجاران برآمد نفیر برفتند با نیزه و تیغ و تیر. فردوسی. بنزدیک او مردم انبوه شد ز شهر کجاران سوی کوه شد. فردوسی