جدول جو
جدول جو

معنی کثنه - جستجوی لغت در جدول جو

کثنه
(کُ نَ)
چیزی است که از آس و شاخهای بید پهن سازند و ریاحین بر وی بترتیب نهند. اصله کثنا او هی نوردجه من القصب الاغصان الرطبه الوریقه تحزم و تجعل جوفها النور. (منتهی الارب). چیزی است که از برگ مو و شاخه های پهن بید و یا برگ خرمابن سازند و در آن ریاحین گلهای معطر و شکوفه گذارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کهنه
تصویر کهنه
دیرینه، فرسوده، کنانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه
تصویر کینه
دشمنی، عداوت، بغض، انتقام، جنگ
کینه به دل گرفتن: احساس دشمنی پیدا کردن
کینه خواستن: انتقام گرفتن
کینه جستن: انتقام گرفتن، کینه خواستن
کینه توختن: انتقام گرفتن، کینه خواستن
کینه داشتن: دشمنی داشتن
کینه ساختن: جنگیدن
کینۀ شتری: کنایه از کینۀ شدید و ماندگار
کینه کشیدن: انتقام گرفتن، جنگیدن
کینه ورزیدن: دشمنی ورزیدن، انتقام جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
کاهن ها، روحانیان مسیحی یا یهودی، روحانی اقوام باستان مانند بابلیان ها و مصریان ها، غیب گوها، جمع واژۀ کاهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبنه
تصویر کبنه
مونث کبن و نان خشک
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی رانی) چوبی است که بر سر سکان گذارند و بوسیله آن سکان را حرکت دهند (سواحل خلیج فارس) (اصطحات کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثره
تصویر کثره
کثرت در فارسی: فزونی، بسیاری بفخمی فروتی، فراوانی، بالندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کزنه
تصویر کزنه
یکی از اقسام پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از راسته کنه ها. کنه ها اکثر طفیلی پستانداران از قبیل دامها و سگ و گربه و انسان میشوند و از خون آنها تغذیه میکنند. کنه سگ شبیه دانه کرچک است و بر روی پوست سگ و دیگر پستانداران محکم می چسبد و از خون حیوان تغذیه مینماید و بدنش بسیار حجیم میشود و بانسان نیز حمله میکند. کنه پرندگان که معمولا بر روی پوست پرندگان استقرار می یابد و خون آنها را میمکد بانسان نیز حمله میکند. نوعی از کنه ها بنام غریب گز در کاروانسرا ها و اماکن عمومی قدیمی فراوانست و گزش آن انسانرا دچار تب راجعه میکند جلم قراد. یا کنه ها. راسته ای مشخص از رده عنکبوتیان و از شاخه بند پاییان که اکثر جانوران آن خطرناک و طفیلی دیگر پستانداران (از جمله انسان) میشوند و سبب بروز و اشاعه امراض ساری و عفونی از قبیل تب راجعه و جرب میگردند. کنه ها دارای قدی کوچک میباشند و بدنشان فقط از یک قطعه ساخته شده و اثر بند بندی در خارج نمایان نیست سفالوتوراکس و شکم فقط بوسیله شیاری از هم جدا شده که حرکاتی در آن بند صورت نمیگیرد. نوع زندگی کنه ها متغیر است. بعضی از طعمه های زنده تغذیه میکنند و برخی از مواد آلی و گروهی بسیار انگلی هستند و از خون پستانداران و انسان تغذیه مینمایند. یا کنه شتری. کنه سگ، کسی که باصرار بکسان متوسل شود و تا کارش را انجام ندهند آنانرا رها نکند: عجب کنه ایست، یا مثل کنه چسبیدن، سماجت بخرج دادن اصرار و ابرام بسیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشنه
تصویر کشنه
کشنج یربوز، دارو یی است که آنرا شش پنجه گویند بقله یمانیه
فرهنگ لغت هوشیار
کونسته، ته چیزی: زن آبستن که سیب را با کونه اش گاز بزند روی پشت بچه اش چال می افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه
تصویر کینه
بغض، کین، دشمنی، عداوت، بدخواهی و آزار کسی در دل پنهان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
قدیم، ضد تازه و نو، عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
((کُ نِ))
قدیمی، فرسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کونه
تصویر کونه
((نِ))
ته چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
((کَ هَ نَ یا نِ))
جمع کاهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کینه
تصویر کینه
((نِ))
دشمنی، عداوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کینه
تصویر کینه
تنفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
Ratty, Stale, Wellworn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
miteux, rassis, usé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
abgenutzt, alt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
sfatygowany, czerstwy, zużyty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
потрепанный , черствый , изношенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
зношений , черствий , зношений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
rasposo, rancio, gastado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
esfarrapado, rançoso, bem usado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
logoro, stantio, consumato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
versleten, ranzig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
फटा हुआ , बासी , पुराना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
robek, basi, ausus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
닳은 , 오래된 , 낡은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
בלוי , רקוב , שחוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
破旧的 , 陈旧的 , 旧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
ぼろぼろの , 古くなった , よく使い込まれた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کهنه
تصویر کهنه
eski, bayat
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی