عمل کبوترباز. کار کبوترباز. در فرهنگ فارسی معین آمده است: کبوتر بازی در ایران به صورت فنی درآمده است، شامل شناسایی انواع کبوتران و عادات و شیوۀ پرواز و تربیت و تغذیۀ آنها و فریفتن کبوترهای دیگران و کشیدن آنها ب خانه خود. کبوتربازی اصطلاحات خاصی دارد که بعضی مشترک همه نواحی و برخی مختص ناحیه ای خاص است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کبوترباز شود
عمل کبوترباز. کار کبوترباز. در فرهنگ فارسی معین آمده است: کبوتر بازی در ایران به صورت فنی درآمده است، شامل شناسایی انواع کبوتران و عادات و شیوۀ پرواز و تربیت و تغذیۀ آنها و فریفتن کبوترهای دیگران و کشیدن آنها ب خانه خود. کبوتربازی اصطلاحات خاصی دارد که بعضی مشترک همه نواحی و برخی مختص ناحیه ای خاص است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کبوترباز شود
جایی که برای کبوتران اهلی سازند. کبوترخان. ورده. (از یادداشت مؤلف). آنجا که کبوتران خانه کنند. برج کبوتر. بنایی که به آشیانۀ کبوتر اختصاص دارد وآن معمولاً بصورت برجی باشد: و اندر وی کاخی و کبوترخانه ای ساخت. (تاریخ بخارای نرشخی ص 35). کعبۀ ملک است صحن بارگاهش کز شرف باغ رضوان را کبوترخانه اندر ساختند. خاقانی. و رجوع به کبوترخان شود
جایی که برای کبوتران اهلی سازند. کبوترخان. وَردَه. (از یادداشت مؤلف). آنجا که کبوتران خانه کنند. برج کبوتر. بنایی که به آشیانۀ کبوتر اختصاص دارد وآن معمولاً بصورت برجی باشد: و اندر وی کاخی و کبوترخانه ای ساخت. (تاریخ بخارای نرشخی ص 35). کعبۀ ملک است صحن بارگاهش کز شرف باغ رضوان را کبوترخانه اندر ساختند. خاقانی. و رجوع به کبوترخان شود
دهی است از دهستان منگره بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. سکنه 204 تن. محصول غلات، انار، انجیر، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان منگره بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. سکنه 204 تن. محصول غلات، انار، انجیر، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. (ناظم الاطباء) ، کبوتربان. (ناظم الاطباء). زجّال. (ملخص اللغات حسن خطیب) ، کنایه از محیل و مکار است، کنایه از رند پرکار است. (آنندراج) : کی جواب نامه آید زان سراپا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوترباز من. اشرف (از آنندراج)
که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. (ناظم الاطباء) ، کبوتربان. (ناظم الاطباء). زَجّال. (ملخص اللغات حسن خطیب) ، کنایه از محیل و مکار است، کنایه از رند پرکار است. (آنندراج) : کی جواب نامه آید زان سراپا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوترباز من. اشرف (از آنندراج)
برج حمام. برج کبوتر. کفترخان. کبوترخانه. باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به کبوترخانه شود
برج حمام. برج کبوتر. کفترخان. کبوترخانه. باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به کبوترخانه شود
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه در 24 هزارگزی جنوب تربت حیدریه و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی تربت به زاهدان. جلگه ای و معتدل است 128 نفر سکنه دارد. آب از قنات. محصول: غلات، ابریشم، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه در 24 هزارگزی جنوب تربت حیدریه و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی تربت به زاهدان. جلگه ای و معتدل است 128 نفر سکنه دارد. آب از قنات. محصول: غلات، ابریشم، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
کسی که با کبوتر ان بازی کند، آنکه بنگاهداری و پرورش کبوتر ان عقه دارد، حیله گر محیل مکار: (کی جواب نامه آید زان سرا پا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوتر باز من) (اشرف)
کسی که با کبوتر ان بازی کند، آنکه بنگاهداری و پرورش کبوتر ان عقه دارد، حیله گر محیل مکار: (کی جواب نامه آید زان سرا پا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوتر باز من) (اشرف)