جدول جو
جدول جو

معنی کبوتر باز

کبوتر باز
کسی که در خانۀ خود دسته ای کبوتر نگه می دارد و آن ها را پرورش می دهد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کبوتر باز

کبوتر باز

کبوتر باز
کسی که با کبوتر ان بازی کند، آنکه بنگاهداری و پرورش کبوتر ان عقه دارد، حیله گر محیل مکار: (کی جواب نامه آید زان سرا پا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوتر باز من) (اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار

کبوتر بازی

کبوتر بازی
عمل کبوتر باز توضیح کبوتر بازی در ایران بصور فنی در آمده شامل شناسایی انواع کبوتر ان و عادات و شیوه پرواز و تربیت و تغذیه آنها و فریفتن کبوتر های دیگران و کشیدن آنها بخانه خود. کبوتر بازی اصطحات خاصی دارد که بعضی مشترک همه نواحی و برخی مختص ناحیه ای خاص است
فرهنگ لغت هوشیار

کبوترباز

کبوترباز
کسی که به نگاه داری و پرورش کبوتران می پردازد، کنایه از حیله گر، مکار
کبوترباز
فرهنگ فارسی معین

کبوترباز

کبوترباز
که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. (ناظم الاطباء) ، کبوتربان. (ناظم الاطباء). زَجّال. (ملخص اللغات حسن خطیب) ، کنایه از محیل و مکار است، کنایه از رند پرکار است. (آنندراج) :
کی جواب نامه آید زان سراپا ناز من
کرد ضبط نامه بر شوخ کبوترباز من.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کبوتر وار

کبوتر وار
مانند کبوتر همچون کبوتر. یا کبوتر آب. جایی از رود خانه که از آن پیاده توان گذشت
فرهنگ لغت هوشیار

کبوتر خان

کبوتر خان
محلی که کبوتر در آن آشیان سازد. توضیح در بعضی نواحی برجها یی میساختند بنام مذکور
فرهنگ لغت هوشیار

کبوتر بچه

کبوتر بچه
بچه کبوتر، جمع کبوتر بچگان: (ای برادر مرا کبوتر بچه ای می باید که در آب بجوشانی و آنرا کوفته کنی. ) (سمک عیار)
کبوتر بچه
فرهنگ لغت هوشیار

کبوتربازی

کبوتربازی
عمل کبوترباز. کار کبوترباز. در فرهنگ فارسی معین آمده است: کبوتر بازی در ایران به صورت فنی درآمده است، شامل شناسایی انواع کبوتران و عادات و شیوۀ پرواز و تربیت و تغذیۀ آنها و فریفتن کبوترهای دیگران و کشیدن آنها ب خانه خود. کبوتربازی اصطلاحات خاصی دارد که بعضی مشترک همه نواحی و برخی مختص ناحیه ای خاص است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کبوترباز شود
لغت نامه دهخدا

کبوتربان

کبوتربان
پرورنده و تربیت کننده کبوتران. نگهبان کبوتران، کبوترباز. (از ناظم الاطباء). رجوع به کبوترباز شود
لغت نامه دهخدا