روکش فلزی متحرک بر روی موتور و در جلو اتومبیل، در پزشکی پوشش پلاستیکی نازک که در موقع مقاربت جنسی برای جلوگیری از بارداری یا انتقال بیماری های عفونی روی آلت تناسلی مرد کشیده می شود
روکش فلزی متحرک بر روی موتور و در جلو اتومبیل، در پزشکی پوشش پلاستیکی نازک که در موقع مقاربت جنسی برای جلوگیری از بارداری یا انتقال بیماری های عفونی روی آلت تناسلی مرد کشیده می شود
فرانسوی پوشن در خود رو، ابریشمی (غلاف حافظه گویش گیلکی) روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرانسوی پوشن در خود رو، ابریشمی (غلاف حافظه گویش گیلکی) روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
کابوک، جای مرغ خانگی و کبوتر بود: چون بچۀ کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد، ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخۀ نخجوانی)، مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت ’کابوک’ آرد: از کتاب نصاب محمدیه چنین برمی آید که کابوک بمعنی مطلق زنبیل هم هست که گوید، مصراع: زنبیل و یارق، کاپوک و یاره، و در نسخۀ خطی قدیم که نزدمن است با ’پ’ (فارسی) نوشته شده، رجوع به کابوک شود
کابوک، جای مرغ خانگی و کبوتر بود: چون بچۀ کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد، ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخۀ نخجوانی)، مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت ’کابوک’ آرد: از کتاب نصاب محمدیه چنین برمی آید که کابوک بمعنی مطلق زنبیل هم هست که گوید، مصراع: زنبیل و یارق، کاپوک و یاره، و در نسخۀ خطی قدیم که نزدمن است با ’پ’ (فارسی) نوشته شده، رجوع به کابوک شود
شهری به ایتالیا (ایالت ناپل)، واقعدر ساحل ’ولتورن’ جمعیت 13140 تن، آنیبال این شهر را به تصرف درآورد (215) آن را اقامتگاه زمستانی لشکریان خود قرار داد، و این شهر در قدیم لذت بخش ترین مقام در تمام نقاط ایتالیا بود و به همین سبب لشکر آنیبال بصفت ’غرقه در لذائذ کاپو’ متهم گردید و این اصطلاح چنین معنی میدهد: ’اتلاف وقتی گرانبها در لذات’
شهری به ایتالیا (ایالت ناپل)، واقعدر ساحل ’ولتورن’ جمعیت 13140 تن، آنیبال این شهر را به تصرف درآورد (215) آن را اقامتگاه زمستانی لشکریان خود قرار داد، و این شهر در قدیم لذت بخش ترین مقام در تمام نقاط ایتالیا بود و به همین سبب لشکر آنیبال بصفت ’غرقه در لذائذ کاپو’ متهم گردید و این اصطلاح چنین معنی میدهد: ’اتلاف وقتی گرانبها در لذات’
میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته شده، و آن اقسامی دارد: کمپوت آلبالو، کمپوت به، کمپوت توت فرنگی، کمپوت تمشک، کمپوت سیب، کمپوت گلابی، کمپوت گوجه. (فرهنگ فارسی معین). کمپت. خوشاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته شده، و آن اقسامی دارد: کمپوت آلبالو، کمپوت به، کمپوت توت فرنگی، کمپوت تمشک، کمپوت سیب، کمپوت گلابی، کمپوت گوجه. (فرهنگ فارسی معین). کمپت. خوشاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
سلولهای مشابه و متحدالمرکزی که مولد اپیدرم و طبقۀ موهای کشنده و کلاهک می باشند، (گیاه شناسی ثابتی ص 289 و 475) به هندی اسم نوعی از بیش است، (فهرست مخزن الادویه)
سلولهای مشابه و متحدالمرکزی که مولد اپیدرم و طبقۀ موهای کشنده و کلاهک می باشند، (گیاه شناسی ثابتی ص 289 و 475) به هندی اسم نوعی از بیش است، (فهرست مخزن الادویه)
نام قدیم کشورکابل، از جاهائی که از گرشاسب اطلاعی به دست می آید بند اول فرگرد نهم وندیداد است که گوید: ’هفتمین کشوری که من اهورمزدا بیافریدم واکرته میباشد اهریمن بدکنش در آنجا خنه ثئیتی پری را که بگرشاسب پیوست بیافرید’ واکرته اسم قدیم کشور کابل است، در گزارش پهلوی اوستا این کلمه بکاپول ترجمه گردیده، اما لفظ خنه ثئیتی بقول بارتولمه ایرانی نیست و نمیدانیم معنی لغوی آن چیست، فقط اطلاع داریم که یکی از پتیاره های کابلی است که گرشاسب فریفتۀ او شده بود و در بند 5 از فرگرد 19 وندیداد نیز از او یاد شده است (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف دکتر معین ص 421)
نام قدیم کشورکابل، از جاهائی که از گرشاسب اطلاعی به دست می آید بند اول فرگرد نهم وندیداد است که گوید: ’هفتمین کشوری که من اهورمزدا بیافریدم واکرته میباشد اهریمن بدکنش در آنجا خنه ثئیتی پری را که بگرشاسب پیوست بیافرید’ واکرته اسم قدیم کشور کابل است، در گزارش پهلوی اوستا این کلمه بکاپول ترجمه گردیده، اما لفظ خنه ثئیتی بقول بارتولمه ایرانی نیست و نمیدانیم معنی لغوی آن چیست، فقط اطلاع داریم که یکی از پتیاره های کابلی است که گرشاسب فریفتۀ او شده بود و در بند 5 از فرگرد 19 وندیداد نیز از او یاد شده است (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف دکتر معین ص 421)
، کاپوت. کلاه زنانه، کلاه قاضی، پالتوی باشلق دار، کروک درشکه و اتومبیل، در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به کار می برند
، کاپوت. کلاه زنانه، کلاه قاضی، پالتوی باشلق دار، کروک درشکه و اتومبیل، در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به کار می برند