- کاهنگان
- کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، راه حاجیان، تنین فلک، مجرّه، کاهکشان، آسمان درّه
معنی کاهنگان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بادنجان باذنجان بادمجان
فالیز خربزه
پاتنگان
بادمجان، میوۀ گرد یا دراز گیاهی، به رنگ سیاه یا بنفش با کلاهی سبز که مصرف خوراکی دارد، گیاه یک سالۀ این میوه با برگ های پهن و گل های ریز بنفش
باغ، بوستان، پالیز، پالیزگاه، فالیز
زمینی که در آن خیار، خربزه و مانند آن ها کاشته باشند
زمینی که در آن خیار، خربزه و مانند آن ها کاشته باشند
کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، تنین فلک، راه حاجیان، آسمان درّه، مجرّه، کاهنگان
نابجابیجابی موقع مقابل بهنگام
بمعنی رایگان، چیز مفت که در عوض و بدل آن جیزی نباید داد
مربوط به شاه، شاهانه
چیزی که در راه پیدا می کنند، آنچه مفت به دست می آید
انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
آنجائی که کاه را انبار کنند
کسی که کاه را نگهداری کند
رایگان
انبار کاه، محل ریختن کاه
نیرومند گرداندن پر مغز گرداندن
کاهنده، کم و کوتاه کننده