جدول جو
جدول جو

معنی کاهجو - جستجوی لغت در جدول جو

کاهجو
دهی است از بخش خوسف شهرستان بیرجند که دارای 75 تن سکنه، آب آن قنات و محصول عمده اش غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامجو
تصویر کامجو
(پسرانه)
آنکه به دنبال عیش و خوشی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارجو
تصویر کارجو
کارجوینده، جویای کار، آنکه جویای شغلی است، کنایه از مامور، خبردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهو
تصویر کاهو
گیاهی یک ساله با برگ های سبز و پهن که به صورت خام خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
کوک، طبری کهوک، مازندرانی کنونی کهو و کاهیر گیلکی کهو و آن یکی از انواع تیره کاسنی است، (از حاشیۀ برهان چ معین)، نام تره ای است که خورند و به عربی خس گویند، (برهان)، و آن را کوک نیز گویند و بسیار خوردن آن خواب آورد، (آنندراج)، جنازه عموماً و جنازه گبران را گویند خصوصاً و آن تابوتی است که مرده را در آن گذارند و بجانب قبر برند، (برهان) :
ببردند بسیار کاهو و تخت
نهادند بر تخت دیبا و رخت،
فردوسی،
رجوع به کاهو کب شود
لغت نامه دهخدا
قلابی باشد که بدان چیزی که بچاه افتد برآرند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قلابی که بدان چیزی که در چاه افتد بیرون میاورند (فرهنگ نظام)، بمعنی چاهیوز است، (برهان) (آنندراج)، چاهیوز نیز گویند، (ناظم الاطباء) :
چاهجوئی ز سر زلف کژت راست کنم
مگر آرم دل از آن چاه زنخدان بر سر،
(شرفنامه منیری)،
،
چاه کن را نیز گویند، (برهان) (آنندراج)، چاخو، مقنّی، (ناظم الاطباء)، کسی که چاههای قنات را چاهجویی کند، آنکه در کندن چاه و نقب زدن و متصل ساختن چاهها در زیر زمین بیکدیگر، استادی و مهارت دارد، چاهجوی
لغت نامه دهخدا
رجوع به کارجوی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِکُ نَنْ دَ / دِ)
جویندۀ تمتع و عیش و عشرت، (ناظم الاطباء)، رجوع به کامجوی شود:
وصل زن هرچند باشد پیش مرد کامجو
روح راحت را کفیل و نقد عشرت را ضمان،
اوحد سبزواری
لغت نامه دهخدا
رود کاجو رود کاجو از بگیربند سرچشمه گرفته وارد خلیج گواتر میشود و از شعبات رود سرباز که از رودهای حوضۀ خلیج فارس است میباشد، (جغرافیای طبیعی کیهان ص 74 و 80)
لغت نامه دهخدا
حاکم جانب غربی بغداد: و والوا کاجو الجانب الغربی و جعل الجانب الشرقی الی ابی الفتح تتج الحجری و اخیه ابی الفوارس سخرباس شرکه بینهما، (کتاب الاوراق صولی ص 82)،
... و فی هذاالشهر مات المعروف بزنجی الکاتب و کان مقدما فی الکتبه مذ ایام احمد بن محمد بن الفرات و هوالّذی اصطعنه و کان کاجو و ینال انحدر الی ابن رایق فوصلها و رجعاثم انحدر کاجو و ماکرو و تکنجور و صافی قوادالساجیه، (ایضاً کتاب الاوراق صولی ص 85)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش طرقبۀ شهرستان مشهد که سکنۀ آن 2242 تن، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله و بنشن و میوه و ابریشم است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاهجو
تصویر چاهجو
چاه کن، مقنی: (چاهجویی ز سر زلف کژت راست کنم مگرآرم دل از آن چاه زنخدان بر سر) (سپاهانی) توضیح این کلمه با (چاهخو) هم معنی است، چاه یوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامجو
تصویر کامجو
جوینده تمتع و عیش و عشرت برمراد و آرزو رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره مرکبان که یکساله است ولی دارای برخی انواع دو ساله و پایا نیز میباشد. در ساقه و برگ این گیاه شیرابه سفید رنگی جریان دارد. انواع خود روی آن در مناطق معتدله کره زمین بفراوانی میروید ولی بعلت کشت های متوالی این گیاه بمنظور استفاده از تغذیه برگها و ساقه آن نژاد های متعددی بدست آورده اند. شیرابه کاهو پس از خروج تدریجا برنگ زرد و قهوه یی در میاید. در شیرابه گیاه مزبور بمقدار کم کائوچو و مقدار بسیار کمی نیز هیوسیامین موجود است. شیرابه مستخرج از انساج کاهو پس از سفت شدن در پزشکی بنام کتو کاریم موسوم میشود که سابقا آنرا بعنوان یک خواب آور ضعیف و مسکن سرفه و کاهنده تحریکات عصبی توصیه میکردند و بعوه مصرف آن در رفع سین منی و روماتیسم نیز توصیه شده است. از تبخیر شیرابه حاصل از انساج کاهو نیز عصاره ای بنام تریداس حاصل میگردد که اثر مسکن و خواب آور دارد. کاهوی معمولی که یکی از نژاد های تربیت شده کاهو است بوسیله بذر زیاد میشود و دارای اقسام مختلف است از قبیل کاهوی پیچ کاهوی تابستانه و کاهوی زمستانه خس کاهوی معمولی. یا کاهوی پیچ. یکی از گونه های کاهو که برگها یش حول ساقه می پیچند و از انواع مرغوب کاهو میباشد. یا کاهوی خرگوش. کاهوی وحشی یا کاهوی در یایی. یگی از گونه های آلگهای سبز که از تیره ولواسه میباشد. این گیاه آبزی است و برخی گونه هایش در آب شیرین و برخی در آب دریا میزیند. وجه تسمیه این آلگ بدان جهت است که برگها یش شبی کاهو دارد و نیز و مانند کاهو در ساد یا در اغذیه پخته خورده میشود خس بحری. یا کاهوی فرنگی یکی از گونه های کاهو که شبیه کاهوی پیچ ولی دارای ساقه های کوتاه است و برگها یش سبز مایل بسفید است. شکل بوته کاهوی فرنگی شبیه کلم برگها کوچک و کروی است. توضیح} کاهوی فرنگی {در عهد ناصر الدین شاه قاجار (نیمه دوم قرن. 13 ه) وارد ایران شد و متداول گردید (الماثر و اثار) یا کاهوی وحشی. یا کاهوی معمولی. گونه خود روی کاهو خس الزیت کاهوی خود رو کاهوی خرگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامجو
تصویر کامجو
خوش گذران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهو
تصویر کاهو
گیاهی از تیره مرکبان با برگهای سبز و درشت قابل خوردن
فرهنگ فارسی معین
خوشگذران، عشرت طلب، عیاش، کامران، کامروا، کام طلب، مرادطلب، هوس ران، هوسباز
متضاد: نامراد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن کاهو در خواب نشان فرح و خرمی است و خوردن آن کامیابی و تمتع به شرطی که شیرین باشد. کاهویی که به دهان تلخ بیاید یا مزه نامطبوع داشته باشد کسالت و رنج است. چنانچه در خواب ببینید کاهو را با سکنجبین شیرین می خورید نیکو است ولی سکنجبین اگر به ترشی بزند یا خوردن کاهو با سرکه نشان ادبا و بدبختی و غم و رنج است. اگر ببیننده خواب ببیند مزرعه ای کاهو دارد خواب او می گوید نیکی می کند و مردم از رادمردی و سخای او بهره مند می شوند. درو و جمع آوری کاهو خوب است ولی اگر نفروشید بهتر از این است که بفروشید. چنانچه جمع آوری کاهو به نیت دادن به دیگری باشد انعمام و دستگیری است. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن کاهوهای پربرگ و سبز در خواب، علامت آن است که پس از سردر گمی و پریشانی به ثروت و منفعت دست خواهید یافت. ، ۲ـ خوردن کاهو در خواب، نشانه آن است که در اثر ابتلا به بیماری از دوست خود جدا خواهید شد. ، ۳ـ اگر زنی خواب ببیند کاهو می کارد، علامت آن است که به زودی بیمار خواهد شد. ، ۴ـ جمع آوری کاهو در خواب، علامت آن است که حساسیت و حسادت فطری موجب درد و اندوه شما می گردد، ۵ـ خرید کاهو در خواب، علامت آن است که به طرف انحطاط اخلاقی خود گام خواهید گذاشت. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب