بن کاه. ساقه و تنه خشک شدۀ گندم و جو. ساقه های درهم شکستۀ غلات از قبیل گندم و جو و ارزن و برنج و جز آن که اهالی دارالمرز کلش نامند. (ناظم الاطباء) ، میدانی که این ساقه ها را در آن ریزند. (ناظم الاطباء)
بن کاه. ساقه و تنه خشک شدۀ گندم و جو. ساقه های درهم شکستۀ غلات از قبیل گندم و جو و ارزن و برنج و جز آن که اهالی دارالمرز کلش نامند. (ناظم الاطباء) ، میدانی که این ساقه ها را در آن ریزند. (ناظم الاطباء)
نوعی کاغذ به رنگ های مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته می شود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل می شود
نوعی کاغذ به رنگ های مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته می شود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل می شود
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
در حال کاستن، (یادداشت مؤلف)، کاهنده، کم کننده، کوتاه کننده، - عمرکاهان، کاهندۀ عمر، مرگ آور، کوتاه کننده زندگانی: اژدها گرچه عمرکاهان است هم نگهبان گنج سلطان است، سنایی، ، در حال کاسته شدن، (یادداشت مؤلف)
در حال کاستن، (یادداشت مؤلف)، کاهنده، کم کننده، کوتاه کننده، - عمرکاهان، کاهندۀ عمر، مرگ آور، کوتاه کننده زندگانی: اژدها گرچه عمرکاهان است هم نگهبان گنج سلطان است، سنایی، ، در حال کاسته شدن، (یادداشت مؤلف)