- کانسر
- رشد بدخیم بافت ها در قسمتهای مختلف بدن
معنی کانسر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
که اندر. یا کاندران. که اندر آن. یا کاندرین. که اندر این
که اندر
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کنور، پرخو، کندوک، کندو، کندوله
جمع نسر، کرکسان
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد