جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کاندر

کاندر

کاندر
که اندر. یا کاندران. که اندر آن. یا کاندرین. که اندر این
کاندر
فرهنگ لغت هوشیار

کلندر

کلندر
قوی هیکل، تنومند، درشت اندام، قلندر، چوب بزرگ و ناتراشیده
کلندر
فرهنگ فارسی عمید

کلندر

کلندر
مردم نا تراشیده و نا هموار، چوب کنده نا تراشیده که گاه آنرا در پس در اندازند تا گشوده نگردد و گاه سوراخ کنند و پای مجرمان را بدان محکم نمایند: (بر گردن مخالف و بر پای دشمنت نکبت کند دو شاخی و محنت کلندری)، (پور بهای جامی)
فرهنگ لغت هوشیار

کلندر

کلندر
مرد درشت اندام و قلندر، چوب ناتراشیده که در پشت در اندازند تا در گشوده نشود
کلندر
فرهنگ فارسی معین

کسندر

کسندر
ناکس، نااهل، برای مِثال سزد ارچه او نیز تکبر کند / که شه نیکویی با کسندر کند (عنصری - ۳۵۴)
کسندر
فرهنگ فارسی عمید