کلندر کلندر مردم نا تراشیده و نا هموار، چوب کنده نا تراشیده که گاه آنرا در پس در اندازند تا گشوده نگردد و گاه سوراخ کنند و پای مجرمان را بدان محکم نمایند: (بر گردن مخالف و بر پای دشمنت نکبت کند دو شاخی و محنت کلندری)، (پور بهای جامی) فرهنگ لغت هوشیار
کلندر کلندر مرد درشت اندام و قلندر، چوب ناتراشیده که در پشت در اندازند تا در گشوده نشود فرهنگ فارسی معین
کسندر کسندر ناکس، نااهل، برای مِثال سزد ارچه او نیز تکبر کند / که شه نیکویی با کسندر کند (عنصری - ۳۵۴) فرهنگ فارسی عمید