کندن، بیرون آوردن خاک و ایجاد گودال، حفر کردن مثلاً زمین را کند، جدا کردن چیزی از چیز دیگر مثلاً چسب را از روی شیشه کند، درآوردن لباس مثلاً جورابش را کند، ایجاد کردن نقش و نگار یا نوشته بر سنگ یا چوب یا فلز، حکاکی کردن مثلاً نام او را پایین مجمسه کنده بودند، جدا شدن از فردی که قبلا مورد علاقه بوده، ترک کردن، خراب و ویران کردن
کندن، بیرون آوردن خاک و ایجاد گودال، حفر کردن مثلاً زمین را کند، جدا کردن چیزی از چیز دیگر مثلاً چسب را از روی شیشه کند، درآوردن لباس مثلاً جورابش را کند، ایجاد کردن نقش و نگار یا نوشته بر سنگ یا چوب یا فلز، حکاکی کردن مثلاً نام او را پایین مجمسه کنده بودند، جدا شدن از فردی که قبلا مورد علاقه بوده، ترک کردن، خراب و ویران کردن
بمعنی کندن و شکافتن و کافتن زمین باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کلند زدن و کافتن. (آنندراج). شکافتن زمین. کندن خاک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلند شود
بمعنی کندن و شکافتن و کافتن زمین باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کلند زدن و کافتن. (آنندراج). شکافتن زمین. کندن خاک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلند شود
کارآزموده و تجربه کرده. (ناظم الاطباء). مجرب. آزموده. گرم و سرد روزگار چشیده. کارافتاده: چنین گفت با نامور بخردان جهاندیده و کاردیده ردان. فردوسی. کسی در جهان این شگفتی ندید نه از کاردیده بزرگان شنید. فردوسی. فرستاد شاپور کارآگهان سوی طیسفون کاردیده مهان. فردوسی. بدانید کان کاردیده پدر چو مستوثق است از شما سر بسر. (یوسف و زلیخا). کجا او پیر بود و کاردیده بد و نیک جهان بسیار دیده. فخرالدین اسعد گرگانی (ویس و رامین). زنی بود حسن مهران را سخت خردمند و کاردیده. (تاریخ بیهقی). تا سیم و زر به آتش زر امتحان کنند مردان کاردیده چه مصلح چه رند و شنگ. سوزنی. ایشان را مهتری بود کاردیده و بجهان گردیده و سرد و گرم چشیده. (سندبادنامه ص 81). جوابش داد مرد کاردیده که هستم نیک و بد بسیار دیده. نظامی. که جادوئیست اینجا کاردیده ز کوهستان بابل نورسیده. نظامی. به کارهای گران مرد کاردیده فرست که شیر شرزه درآرد بزیر خم کمند. سعدی. این بگفت و بر سپاه دشمن زد و چند تن از مردان کاردیده بینداخت. (گلستان). با عقل کاردیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس. ابن یمین. بروی یار نظر کن زدیده منت دار که کاردیده نظر از سر بصارت کرد. حافظ. ، کارزاردیده. (ناظم الاطباء). جنگ دیده. حادثه دیده: بیاریم گردان هزاران هزار همه کاردیده همه نامدار. دقیقی. گزیده ز نام آوران شش هزار همه کاردیده گه کارزار. فردوسی. سگ کاردیده بگیرد پلنگ ز روبه رمد شیر نادیده جنگ. فردوسی. بدو گفت کای کاردیده پدر ز ترکان بمردی برآورده سر. فردوسی. گزیده همه کاردیده گوان سر هر هزاری یکی پهلوان. فردوسی. ز آنچ او بنوک خامه کند صد یکی کنند مردان کاردیده بشمشیر هندوی. فرخی. - نا کاردیده، مقابل کاردیده. نامجرب. بی تجربه: چو بشنید نا کاردیده جوان دلش گشت پر درد و تیره روان. فردوسی. نخواهی که ضایع کنی روزگار به نا کاردیده مفرمای کار. سعدی
کارآزموده و تجربه کرده. (ناظم الاطباء). مجرب. آزموده. گرم و سرد روزگار چشیده. کارافتاده: چنین گفت با نامور بخردان جهاندیده و کاردیده ردان. فردوسی. کسی در جهان این شگفتی ندید نه از کاردیده بزرگان شنید. فردوسی. فرستاد شاپور کارآگهان سوی طیسفون کاردیده مهان. فردوسی. بدانید کان کاردیده پدر چو مستوثق است از شما سر بسر. (یوسف و زلیخا). کجا او پیر بود و کاردیده بد و نیک جهان بسیار دیده. فخرالدین اسعد گرگانی (ویس و رامین). زنی بود حسن مهران را سخت خردمند و کاردیده. (تاریخ بیهقی). تا سیم و زر به آتش زر امتحان کنند مردان کاردیده چه مصلح چه رند و شنگ. سوزنی. ایشان را مهتری بود کاردیده و بجهان گردیده و سرد و گرم چشیده. (سندبادنامه ص 81). جوابش داد مرد کاردیده که هستم نیک و بد بسیار دیده. نظامی. که جادوئیست اینجا کاردیده ز کوهستان بابل نورسیده. نظامی. به کارهای گران مرد کاردیده فرست که شیر شرزه درآرد بزیر خم کمند. سعدی. این بگفت و بر سپاه دشمن زد و چند تن از مردان کاردیده بینداخت. (گلستان). با عقل کاردیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس. ابن یمین. بروی یار نظر کن زدیده منت دار که کاردیده نظر از سر بصارت کرد. حافظ. ، کارزاردیده. (ناظم الاطباء). جنگ دیده. حادثه دیده: بیاریم گردان هزاران هزار همه کاردیده همه نامدار. دقیقی. گزیده ز نام آوران شش هزار همه کاردیده گه کارزار. فردوسی. سگ کاردیده بگیرد پلنگ ز روبه رمد شیر نادیده جنگ. فردوسی. بدو گفت کای کاردیده پدر ز ترکان بمردی برآورده سر. فردوسی. گزیده همه کاردیده گوان سر هر هزاری یکی پهلوان. فردوسی. ز آنچ او بنوک خامه کند صد یکی کنند مردان کاردیده بشمشیر هندوی. فرخی. - نا کاردیده، مقابل کاردیده. نامجرب. بی تجربه: چو بشنید نا کاردیده جوان دلش گشت پر درد و تیره روان. فردوسی. نخواهی که ضایع کنی روزگار به نا کاردیده مفرمای کار. سعدی
نام قدیم منتهای جنوبی هندوستان و در قرون وسطی بدانجا دولت بزرگی بود، در قرن ششم و هفتم و هشتم هجری این مملکت را به دفعات آل سبکتکین و سایر دول اسلامیه ضبط و تسخیر کردند
نام قدیم منتهای جنوبی هندوستان و در قرون وسطی بدانجا دولت بزرگی بود، در قرن ششم و هفتم و هشتم هجری این مملکت را به دفعات آل سبکتکین و سایر دول اسلامیه ضبط و تسخیر کردند
کشوری است در امریکای شمالی، حدود کشور کانادا که پیش از 1867 میلادی بنام امریکای شمالی انگلیسی خوانده می شد بدین شرح است: از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مشرق به اقیانوس اطلس و خلیج بفین بی و ازمغرب به الاسکا و اقیانوس آرام و از جنوب به ممالک متحدۀ آمریکای شمالی، شمالی ترین نقطۀ آن دماغۀ کلمبیا است که در 83 درجۀ عرض شمالی قرار گرفته است، مساحت و جمعیت آن: مساحت کانادا 3610097 میل مربع و جمعیت آن طبق آماری که در سال 1951 گرفته شده بالغ بر 14009429 تن است، رودهای مهم این کشور عبارتند از: 1- سنت لارنس که به گریت لیکس میریزد و قسمی از این رود خط مرزی بین کانادا و اتازونی را تشکیل میدهد، 2- کلمبیا که از ایالت واشینگتن ممالک متحده نیز میگذرد، 3- مکنزی، 4- یوکن، 5- نلسون، 6- ردریور، 7- دوبونت، 8- فریزر، 9- سورن، 10- البانی، 11- اوتاوا، 12- ساگنی، دریاچه ها: اسامی دریاچه های این کشور بقرار زیر است: 1- دریاچۀ اونتاریو، 2- دریاچۀ اری، 3- هورون، 4- گریت بیر (خرس بزرگ)، 5- گریت اسلیو (برده بزرگ)، 6- اتاباسکا، 7- وینی پگ، 8- وینی پگوسیس، 9- سوپریورو تعدادی دریاچۀ کوچک منجمله نپی گون، میس تاسینی، ولوئر، بلندیها، یک رشته کوه که دارای قلل مرتفع میباشد از آلاسکا شروع میشودو از قسمت غرب کانادا میگذرد و در مرز دو کشور کانادا و ممالک متحدۀ امتداد مییابد، در ساحل کلمبیا و همچنین در کبک ارتفاعاتی وجود دارد بلندترین این کوهها که 19850 پا از سطح دریا ارتفاع دارد بنام قلۀ لوگان در ناحیۀ یوکان تر قرار دارد، تقسیمات کشوری: این کشور از ده ایالت و دو قلمرو تشکیل یافته که به صورت فدرال خودمختار اداره میشود و اسامی آنها بدین شرح است: 1- البرتا، در مغرب کانادا واقع است و مساحت آن 248800 میل مربع و جمعیت آن 939501 تن است و مرکز این ایالت شهر ادمونتون میباشد، 2- کلمبیای انگلیسی، در جنوب شرقی کانادا بمساحت 359279 میل مربع است وجمعیت آن 116520 تن میباشد و مرکز این ایالت شهر ویکتوریا است، 3- منی توبا، در مرکز کانادا واقع است و وسعتش 319723 میل مربع و جمعیت آن 776541 تن است و شهر وینی پگ مرکز این ایالت میباشد، 4- نیوبرونسویک، در جنوب شرقی کانادا واقع و دارای 27473 میل مربع وسعت میباشد جمعیت آن بالغبر 515697 تن است و مرکز ایالت شهر فردریکتون میباشد، 5- نیوفوندلند، در جنوب شرقی کشور واقع و 147994 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 361416 تن است و مرکز ایالت شهر سنت جانز میباشد، 6- نورث وست ترس، واقع در شمال کشور و به مساحت 1253438 میل مربع است و 16004 تن جمعیت دارد، امور ایالتی این ایالت در شهرهای اوتاوا و ادمونتون حل و فصل میشود، 7- نووا اسکوتیا، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 20743 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 642584 تن است و مرکز این ایالت هالیفاکس میباشد، 8- اونتاریو، این ایالت در جنوب و مرکز کشور واقع است و 363282 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن 4597542 تن است و شهر تورنتو مرکز آن میباشد، 9- پرنس ادوارد اول، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 2184 میل مربع وسعت دارد و جمعیتش 98429 تن است و چارلوت تاون مرکز آن میباشد، 10- کبک، در شرق کانادا واقع است 523860 میل مربع وسعت دارد و دارای 405681 تن جمعیت است و مرکز ایالت شهر کبک است، 11- ساس کات چوان، در غرب کانادا واقع است دارای 237975 میل مربع مساحت و 821738 تن جمعیت است و شهر رجینا مرکز آن میباشد، 12- یوکن تر، در شمال غربی کانادا واقع است 205346 میل مربع وسعت دارد و دارای 9096 تن جمعیت است و مرکزش وایت هورس است، شهرهای مهم کانادا عبارتند از: مونترآل، تورنتو، وان کوور، وینی پگ، هاملتون، اوتاوا، کبک، ویندسور، ادمونتون، کالگری، لندن و هالیفاکس، منابع اقتصاد و محصولات کشور: در کشور کانادا غلات بخصوص گندم وجو و گندم سیاه بعمل می آید، و دامپروری نیز در این کشور رایج است، و بعلت وجود جنگل در نقاط مختلف کشور الوار چوب تهیه میشود و ماهیگیری و فروش پوست حیوانات از منابع دیگر درآمد میباشند و از معادن طلا، نیکل، مس، نقره روی و باغهای مرکبات در این کشور بهره برداری میگردد
کشوری است در امریکای شمالی، حدود کشور کانادا که پیش از 1867 میلادی بنام امریکای شمالی انگلیسی خوانده می شد بدین شرح است: از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مشرق به اقیانوس اطلس و خلیج بفین بی و ازمغرب به الاسکا و اقیانوس آرام و از جنوب به ممالک متحدۀ آمریکای شمالی، شمالی ترین نقطۀ آن دماغۀ کلمبیا است که در 83 درجۀ عرض شمالی قرار گرفته است، مساحت و جمعیت آن: مساحت کانادا 3610097 میل مربع و جمعیت آن طبق آماری که در سال 1951 گرفته شده بالغ بر 14009429 تن است، رودهای مهم این کشور عبارتند از: 1- سنت لارنس که به گریت لیکس میریزد و قسمی از این رود خط مرزی بین کانادا و اتازونی را تشکیل میدهد، 2- کلمبیا که از ایالت واشینگتن ممالک متحده نیز میگذرد، 3- مکنزی، 4- یوکن، 5- نلسون، 6- ردریور، 7- دوبونت، 8- فریزر، 9- سورن، 10- البانی، 11- اوتاوا، 12- ساگنی، دریاچه ها: اسامی دریاچه های این کشور بقرار زیر است: 1- دریاچۀ اونتاریو، 2- دریاچۀ اری، 3- هورون، 4- گریت بیر (خرس بزرگ)، 5- گریت اسلیو (برده بزرگ)، 6- اتاباسکا، 7- وینی پگ، 8- وینی پگوسیس، 9- سوپریورو تعدادی دریاچۀ کوچک منجمله نپی گون، میس تاسینی، ولوئر، بلندیها، یک رشته کوه که دارای قلل مرتفع میباشد از آلاسکا شروع میشودو از قسمت غرب کانادا میگذرد و در مرز دو کشور کانادا و ممالک متحدۀ امتداد مییابد، در ساحل کلمبیا و همچنین در کبک ارتفاعاتی وجود دارد بلندترین این کوهها که 19850 پا از سطح دریا ارتفاع دارد بنام قلۀ لوگان در ناحیۀ یوکان تر قرار دارد، تقسیمات کشوری: این کشور از ده ایالت و دو قلمرو تشکیل یافته که به صورت فدرال خودمختار اداره میشود و اسامی آنها بدین شرح است: 1- البرتا، در مغرب کانادا واقع است و مساحت آن 248800 میل مربع و جمعیت آن 939501 تن است و مرکز این ایالت شهر ادمونتون میباشد، 2- کلمبیای انگلیسی، در جنوب شرقی کانادا بمساحت 359279 میل مربع است وجمعیت آن 116520 تن میباشد و مرکز این ایالت شهر ویکتوریا است، 3- منی توبا، در مرکز کانادا واقع است و وسعتش 319723 میل مربع و جمعیت آن 776541 تن است و شهر وینی پگ مرکز این ایالت میباشد، 4- نیوبرونسویک، در جنوب شرقی کانادا واقع و دارای 27473 میل مربع وسعت میباشد جمعیت آن بالغبر 515697 تن است و مرکز ایالت شهر فردریکتون میباشد، 5- نیوفوندلند، در جنوب شرقی کشور واقع و 147994 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 361416 تن است و مرکز ایالت شهر سنت جانز میباشد، 6- نورث وست ترس، واقع در شمال کشور و به مساحت 1253438 میل مربع است و 16004 تن جمعیت دارد، امور ایالتی این ایالت در شهرهای اوتاوا و ادمونتون حل و فصل میشود، 7- نووا اسکوتیا، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 20743 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 642584 تن است و مرکز این ایالت هالیفاکس میباشد، 8- اونتاریو، این ایالت در جنوب و مرکز کشور واقع است و 363282 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن 4597542 تن است و شهر تورنتو مرکز آن میباشد، 9- پرنس ادوارد اول، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 2184 میل مربع وسعت دارد و جمعیتش 98429 تن است و چارلوت تاون مرکز آن میباشد، 10- کبک، در شرق کانادا واقع است 523860 میل مربع وسعت دارد و دارای 405681 تن جمعیت است و مرکز ایالت شهر کبک است، 11- ساس کات چوان، در غرب کانادا واقع است دارای 237975 میل مربع مساحت و 821738 تن جمعیت است و شهر رجینا مرکز آن میباشد، 12- یوکن تر، در شمال غربی کانادا واقع است 205346 میل مربع وسعت دارد و دارای 9096 تن جمعیت است و مرکزش وایت هورس است، شهرهای مهم کانادا عبارتند از: مونترآل، تورنتو، وان کوور، وینی پگ، هاملتون، اوتاوا، کبک، ویندسور، ادمونتون، کالگری، لندن و هالیفاکس، منابع اقتصاد و محصولات کشور: در کشور کانادا غلات بخصوص گندم وجو و گندم سیاه بعمل می آید، و دامپروری نیز در این کشور رایج است، و بعلت وجود جنگل در نقاط مختلف کشور الوار چوب تهیه میشود و ماهیگیری و فروش پوست حیوانات از منابع دیگر درآمد میباشند و از معادن طلا، نیکل، مس، نقره روی و باغهای مرکبات در این کشور بهره برداری میگردد
کنده. (فرهنگ فارسی معین). کنده شده: ظلم الارض، کند زمین را در غیر جای کندیده. (منتهی الارب از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، واداشته به کندن. (فرهنگ فارسی معین) : زاب نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیدۀ اوست. (منتهی الارب از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به منتهی الارب ذیل ’زوب’ شود
کنده. (فرهنگ فارسی معین). کنده شده: ظلم الارض، کند زمین را در غیر جای کندیده. (منتهی الارب از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، واداشته به کندن. (فرهنگ فارسی معین) : زاب نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیدۀ اوست. (منتهی الارب از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به منتهی الارب ذیل ’زوب’ شود
کندن. (آنندراج). کندن و کندن فرمودن. (ناظم الاطباء). کندن فرمودن. به کندن واداشتن. (فرهنگ فارسی معین) : عبط، اعتباط، کندیدن جای ناکنده را. (منتهی الارب) ، بیرون آوردن. خارج کردن. درآوردن. (ازفهرست ولف). کندن. (فرهنگ فارسی معین) : چو بهرام برخاست از خوابگاه برآمد بر او یکی نیکخواه که کبروی را چشم روشن کلاغ ز مستی بکندیددر پیش زاغ. فردوسی. این ساعت گردنتان زدمی و بیختان کندیدمی. (ترجمه اعثم کوفی ص 68). میخها را می کندیدند... و کندید میخها را. (کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین)
کندن. (آنندراج). کندن و کندن فرمودن. (ناظم الاطباء). کندن فرمودن. به کندن واداشتن. (فرهنگ فارسی معین) : عبط، اعتباط، کندیدن جای ناکنده را. (منتهی الارب) ، بیرون آوردن. خارج کردن. درآوردن. (ازفهرست ولف). کندن. (فرهنگ فارسی معین) : چو بهرام برخاست از خوابگاه برآمد بر او یکی نیکخواه که کبروی را چشم روشن کلاغ ز مستی بکندیددر پیش زاغ. فردوسی. این ساعت گردنتان زدمی و بیختان کندیدمی. (ترجمه اعثم کوفی ص 68). میخها را می کندیدند... و کندید میخها را. (کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین)
نام قصبۀ مرکز قضائی است در ایالت (والنسه) از اسپانیول، واقع در 60هزارگزی جنوب شرقی والنسه، در یک مسافت سه هزارگزی از ساحل و بر نهر سرپیس دیده میشود و دارای 36500 تن سکنه، سور، پنج دروازه، و چند کلیسای مصنع، در گرداگرد آن دشتی حاصلخیز و تجارتی پر جنب و جوش دارد، در اثر زراعت برنج، هوای آن سنگین است، در زمان اعراب نیشکر به مقدار کلی به دست می آمد
نام قصبۀ مرکز قضائی است در ایالت (والنسه) از اسپانیول، واقع در 60هزارگزی جنوب شرقی والنسه، در یک مسافت سه هزارگزی از ساحل و بر نهر سرپیس دیده میشود و دارای 36500 تن سکنه، سور، پنج دروازه، و چند کلیسای مصنع، در گرداگرد آن دشتی حاصلخیز و تجارتی پر جنب و جوش دارد، در اثر زراعت برنج، هوای آن سنگین است، در زمان اعراب نیشکر به مقدار کلی به دست می آمد