جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کاندیدا

کاردیده

کاردیده
کارآزموده، باتجربه، کارزاردیده، جنگ دیده، برای مِثال به کارهای گران مرد کاردیده فرست / که شیر شرزه درآرد به زیر خمّ کمند (سعدی - ۱۶۱)
کاردیده
فرهنگ فارسی عمید