جدول جو
جدول جو

معنی کاما - جستجوی لغت در جدول جو

کاما
الهۀ عشق در میتولوژی هند
لغت نامه دهخدا
کاما
شعبه ای است از ولگا 12800 گز طول دارد و قابل کشتیرانی است
لغت نامه دهخدا
کاما
به یونانی و به سریانی اشق است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راما
تصویر راما
(پسرانه)
یکی از تجلیات وشنو در اساطیر هندی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامل
تصویر کامل
(پسرانه)
بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کالا
تصویر کالا
متاع، مال التجاره، مال، مجموع مهره های شطرنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاما
تصویر گاما
حرف سوم الفبای یونانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامخ
تصویر کامخ
نوعی خورش که از شیر و ماست تهیه می شود، آب کامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاما
تصویر لاما
نوعی شتر بی کوهان به رنگ خرمایی، سیاه، سفید یا ابلق که در امریکای جنوبی پیدا می شود و قدش به یک متر می رسد
مرد روحانی یا کاهن بودایی در طریقۀ لامائیسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامل
تصویر کامل
تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرما
تصویر کرما
کریم ها، بخشندگان، جمع واژۀ کریم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
برادر، برادر بزرگ تر، غلام
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، واقع در 36هزارگزی راه عمومی، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر، دارای 250 تن سکنه میباشد، از چشمه سار مشروب میشود محصولاتش: غلات، لوبیا، نخود، اهالی به کشاورزی، کرباس و جوال بافی مشغولند، معدن ذغال سنگ دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماما
تصویر ماما
مادر، زن که کودکی یا کودکانی زاده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانا
تصویر کانا
نادان ابله احمق: (خویشتن کانا ساخته بود چیز هایی کرد که مردمان از آن بخندید (ند)،) (تاریخ سیستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاما
تصویر لاما
فرانسوی شتر بی کوهان از جانوران شتر آمریکا
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی سیمین وات در دبیره یونانی حرف سوم از الفبای یونانی که بدین صورت نویسند: ، نام حرف سوم از حروف فلکی و آن علامت ستاره قدر سوم صور فلکی است و علامت آن نیز است، واحدیست برای وزن دارو های دقیق و مهم. هر صد گاما تقریبا برابر 10000، 1 گرم است
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کامک کامه آبکامه نانخورشی است یا آشی آبکامه که از آن نانخورش سازند کامه، جمع کوامخ، پلیدی مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل
تصویر کامل
تمام، بی نقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامن
تصویر کامن
پنهان، پوشیده شونده
فرهنگ لغت هوشیار
نخهای سست پشمین یا پنبه ای که زنان با قلاب یا میل بدان جامه بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامه
تصویر کامه
کام و مراد، خواهش و مطلب و مقصد باشد
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کام یا استخوان کامی. استخوانی است زوج که از دو صفحه تشکیل شده: یکی قایم و دیگری افقی که باطرف مقابل مفصل شده و همچنین با کنار های خلقی زواید کامی فک اعلی نیز مفصل میشود و در نتیجه اسکلت دهان را تشکیل میدهند. صفحه قایم استخوان کامی در تشکیل جدار خارجی حفره های بینی شرکت دارد و از یک طرف با سطح داخلی فک اعلی و از طرف دیگر با زایده رجلی شب پره مفصل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالا
تصویر کالا
اسباب خانه، اثاث، کالای خانه، مال التجاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
برادر بزرگ، بمعنی غلام هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و آن نماینده ستاره های قدر دهم است (در نجوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاما
تصویر فاما
بمعنی اما بکار رود: فاما اظهار اسرار دو عیب کلی ظاهر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته بازی دام گونه ای شتر رنگ که سد خانه سپید و سیاه و مهره های سنگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامش
تصویر کامش
اراده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاملا
تصویر کاملا
سراسر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کامل
تصویر کامل
آرسته، اسپور، بونده، رسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماما
تصویر ماما
قابله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
عمو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارا
تصویر کارا
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
بزی که برای نخستین باز زاییده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی