مرما مرما جایی که از آن افکنند، مکان افکندن، آماجگاه، جایی که تیر بر آن انداخته می شود، کنایه از مقصد فرهنگ فارسی عمید
کرپا کرپا شَبدَر، گیاهی خودرو یا کاشتنی با سه برگچۀ گرد که معمولاً به مصرف خوراک دام می رسد، هَلَندوز فرهنگ فارسی عمید
غرما غرما غریم ها، مدیون ها، وام دارها، بدهکارها، جمعِ واژۀ غریمغرما کردن: تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته به وسیلۀ طلبکاران میان خود فرهنگ فارسی عمید
کرنا کرنا شیپور بزرگ، نای جنگی، خَرنای، کَرنای، کارنای، نای رویین، نای تُرکی، برای مِثال زود آ که شود رزمگهت همچو قیامت / کوس تو و کرنای تو چون دم زدن صور (امیرمعزی - ۳۰۲) فرهنگ فارسی عمید