جدول جو
جدول جو

معنی کافوربیزی - جستجوی لغت در جدول جو

کافوربیزی
عمل کافوربیز، کنایه از باریدن برف
تصویری از کافوربیزی
تصویر کافوربیزی
فرهنگ فارسی عمید
کافوربیزی
عمل کافور بیختن، کافور پخش کردن، کنایه از باریدن برف:
هوا کافوربیزی می نماید
هوای ما اگر سرد است شاید،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافوربیز
تصویر کافوربیز
کافوربیزنده، کافوربار، کنایه از بارندۀ برف، برای مثال هوا کافوربیزی می نماید / هوای ما اگرسرد است شاید (نظامی۲ - ۲۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِزَ)
کافور بیزنده، کافوربار،
- ابر کافوربیز، ابری که برف بارد
لغت نامه دهخدا
آلوده به بوی کافور، بوی کافور دهنده، کافوربو:
سوسن کافوربوی، گلبن گوهرفروش
ز می اردی بهشت کرده بهشت برین،
منوچهری،
اکنون میان ابر و میان سمن ستان
کافوربوی باد بهاری بود سفیر،
منوچهری،
گل کافوربوی مشک نسیم
چون بناگوش یار در زر و سیم،
نظامی،
رجوع به کافوربو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کافور بیزی
تصویر کافور بیزی
عمل کافور بیز پخش کردن کافور، باریدن برف: (هوا کافور بیزی می نماید هوای ما اگر سرد است شاید) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافور بیز
تصویر کافور بیز
کافور بیزنده کافور بار. یا ابر کافور بیز. ابری که برف بارد
فرهنگ لغت هوشیار