معنی کافوربوی
- کافوربوی
- آلوده به بوی کافور، بوی کافور دهنده، کافوربو:
سوسن کافوربوی، گلبن گوهرفروش
ز می اردی بهشت کرده بهشت برین،
منوچهری،
اکنون میان ابر و میان سمن ستان
کافوربوی باد بهاری بود سفیر،
منوچهری،
گل کافوربوی مشک نسیم
چون بناگوش یار در زر و سیم،
نظامی،
رجوع به کافوربو شود
