جدول جو
جدول جو

معنی کاغذگر - جستجوی لغت در جدول جو

کاغذگر
(غَ گَ)
آنکه کاغذ بسازد. (آنندراج) :
بسکه خورد از نوخطان تحریر شوقم دست رد
رخنه ها در نامه ام چون قالب کاغذگر است.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاردگر
تصویر کاردگر
کارد ساز، چاقوساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریگر
تصویر کاریگر
کارگر ماهر، صنعت کار، برای مثال بدانست کاریگر راست گوی / که عیب آورد مرد دانا بر اوی (فردوسی - ۸/۲۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاغذبر
تصویر کاغذبر
وسیله ای برای بریدن کاغذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاغذلق
تصویر کاغذلق
کاغذلغ، پنجرۀ چوبی که بر آن به جای شیشه کاغذ چرب شده می چسبانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاغذلغ
تصویر کاغذلغ
پنجرۀ چوبی که بر آن به جای شیشه کاغذ چرب شده می چسبانند برای مثال سفلگانی که به کاغذلغشان کاغذ نه / بر در خاتم و زر پردۀ دیباه زدند (بهار - ۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
چیزی که در زمستان بجهت منع نفوذ باد در دریچه و پنجرۀ خانه گذارند. کاغذی که بر شبکه و پنجرۀ تا بدانها بچسبانند تا گردو غبار و آفتاب در آن نرسد. (آنندراج) :
یار پنهان ز نظر گشت چو شد دیده سفید
مانع پرتو خورشید بودکاغذگیر.
ملاطاهر غنی (از آنندراج).
، و چیزی باشد که خاتم بندان از عاج سازند و هنگام نوشتن نامه و مانند آن کاغذ در آن استوار کنند تا از آسیب باد بر هم نخورد و این در هندوستان متعارف است. (آنندراج) ، گیرۀ کاغذ که از چوب یا فلز سازند
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاغذین
تصویر کاغذین
منسوب به کاغذ کاغذی، هر چیز ساخته از کاغذ، کاغذین جامه
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که کاغذ را نگاه دارد، کاغذی که به جهت منع نفوذ باد دریچه و پنجره را بدان پوشانند خصوصا و کاغذی که بر شبکه و پنجره تا بدانها چسبانند تا گرد و غبار و نور آفتاب بدانها نرسد: (یار پنهان ز نظر گشت چو شد دیده سفید مانع پرتو خورشید بود کاغذ گیر) (طاهر غنی)، آلتی که خاتم بندان از عاج سازند و هنگام نوشتن نامه و مانند آن کاغذ در آن استوار کنند تا از آسیب باد بر هم نخورد (در هندوستان معمولست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاغذ گری
تصویر کاغذ گری
کاغذ سازی: (افتتاح کار خانه کاغذ گری (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار 103)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاغذ بر
تصویر کاغذ بر
آلتی که بدان کاغذ برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریگر
تصویر کاریگر
موثر، صنعت کار، کارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاغذ گر
تصویر کاغذ گر
کاغذ ساز: (بس که خورد از نوخطان تحریر شوقم دست رد رخنه ها در نامه ام چون قالب کاغذ گرست) (ملا طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاراگر
تصویر کاراگر
آکتیویتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
Prospector
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
prospecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
探鉱者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
勘探者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
অনুসন্ধানকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
arayıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
mchimba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
ผู้สำรวจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
탐사자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
מחפש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
poszukiwacz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
pencari
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
खोजकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
prospector
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
cercatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
buscador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
розвідник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
старатель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
Prospektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
explorador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
کان کن
دیکشنری فارسی به اردو