معنی کاغذبازی در فرهنگ فارسی عمید

نوشتن نامه های پی در پی و بیهوده در ادارات، زیاده روی در تشریفات اداری

معنی کاغذبازی در لغت نامه دهخدا

اصول تشریفاتی اداری که با نوشتن نامه های متعدد از رؤسا به مرئوسین و بعکس صورت گیرد

مجازاً، زیاده روی در تشریفات اداری که باعث پیچیدگی و کندی جریان کارها می شود

بوروکراسی، دیوانسالاری، قرطاس بازی

فرهنگ فارسی عمید

لغت نامه دهخدا

فرهنگ فارسی معین

فرهنگ واژه مترادف متضاد

شغل و عمل کاغذساز، کنایه از جعل اسناد

آنکه کاغذ می سازد

(غَ بُ)

کم کردن جمع زر از کاغذ از روی دزدی و خیانت، و این اصطلاح ارباب دفاتر است: که مشرف کل کاغذبری کرده. (ملاطغرا در مشابهات ربیعی از آنندراج)

اصول تشریفاتی اداری که با نوشتن نامه های متعدد از روسا به مرئوسین و صورت می گیرد

عمل و شغل کاغذ ساز، کار خانه ای که در آن کاغذ سازند کاغذ خانه