جدول جو
جدول جو

معنی کاشتگی - جستجوی لغت در جدول جو

کاشتگی
(تَ / تِ)
عمل و کیفیت کاشته. کاشته شدن
لغت نامه دهخدا
کاشتگی
کاشته بودن
تصویری از کاشتگی
تصویر کاشتگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاشغری
تصویر کاشغری
از مردم کاشغر، برای مثال ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری / شکنج تو علم پرنیان شوشتری (عنصری - ۲۹۸)، تهیه شده در کاشغر مثلاً مشک کاشغری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چیز جعلی و مصنوعی، آمادگی و آراستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
حالت و چگونگی آغشته، آغشته بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوفتگی
تصویر کوفتگی
خستگی، ماندگی، آسیب دیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارکشتگی
تصویر کارکشتگی
کارکشته بودن، ورزیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشانی
تصویر کاشانی
از مردم کاشان، کاشی، تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
حالت و چگونگی داشته. رجوع به داشته شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آنچه لایق کاشتن باشد:
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست
الا فرصت که آن نگهداشتنی است.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
کسر. کاستگی بازار، نعس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کِ تَ / تِ)
کشاورزی. برزیگری. برزگری. عمل فلاحت. عمل زراعت. دهقنت
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ / تِ)
کشته شدگی. حالت و چگونگی کشته. مقتول واقعشدگی:
در کشتگیم امید آن هست
کآری به بهانه بر سرم دست.
نظامی.
- کشتگی در راه خدا، شهادت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرشته بودن ملک بودن: او به منزلت فرشتگی رسیده باشد و او خلیفت خدا باشد اندر زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراشتگی
تصویر فراشتگی
افراشته بودن افراخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشغری
تصویر کاشغری
منسوب به کاشغر: (ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری شکنج تو علم پر نیان شوشتری) (عنصری)، پدید آمده در کاشغر محصول کاشغر: سرو کاشغری مشک کاشغری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشانی
تصویر کاشانی
منسوب به کاشان اهل کاشان از مردم کاشان، ساخته کاشان: قالی کاشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستنی
تصویر کاستنی
کم شدنی تقلیل یافتنی نقصان پذیرفتنی، قابل تفریق تفریق پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
کوفته بودن: و بیشتر آن از سر پراکندگی خاطر و کوفتگی طبع در قلم آورده با آنک در خدمت هجوم کفار وهزیمتی که... افتاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذشتگی
تصویر گذشتگی
گذشته بودن، در ترکیب آید: از جان گذشتگی از خود گذشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گماشتگی
تصویر گماشتگی
مستخدمی، مستخدم شدن، شغل گماشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشنگی
تصویر واشنگی
کسی که شبهای ماه رمضان مردم را بهنگام سحر بیدار کند
فرهنگ لغت هوشیار
پژ مردگی: این از کشفتگی چو رزان گشت در خزان وان از شکفتگی چو چمن گشت در بهار. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافتگی
تصویر تافتگی
تابیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داشتنی
تصویر داشتنی
لایق داشتن در خور داشتن، نگاه داشتن حفظ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چگونگی و کیفیت ساخته، ساخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشتگی
تصویر برشتگی
نیم سوختگی، برشته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافتگی
تصویر بافتگی
بافته بودن انتساج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
چگونگی وکیفیت آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستگی
تصویر کاستگی
کسر کمی، بی رونقی: (نعس کاستگی بازار) (منتهی الارب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشتنی
تصویر کاشتنی
آنچه لایق کاشتن باشد آنچه سزاوار کاریدن بود: (گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است معلومم شد که حمله بگذاشتنی است . {} بگذاشتنی است هر چه در عالم هست الا فرصت که آن نگهداشتنی است) (اوحدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داشتنی
تصویر داشتنی
((تَ))
لایق داشتن، درخور داشتن، نگاهداشتن، حفظ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
مصنوعی، تقلبی، کذایی، جعلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گماشتگی
تصویر گماشتگی
انتصابی
فرهنگ واژه فارسی سره
کشتی، دام گوشتی
فرهنگ گویش مازندرانی