جدول جو
جدول جو

معنی داشتنی

داشتنی((تَ))
لایق داشتن، درخور داشتن، نگاهداشتن، حفظ کردن
تصویری از داشتنی
تصویر داشتنی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با داشتنی

کاشتنی

کاشتنی
آنچه لایق کاشتن باشد آنچه سزاوار کاریدن بود: (گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است معلومم شد که حمله بگذاشتنی است . {} بگذاشتنی است هر چه در عالم هست الا فرصت که آن نگهداشتنی است) (اوحدی)
کاشتنی
فرهنگ لغت هوشیار

کاشتنی

کاشتنی
آنچه لایق کاشتن باشد:
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست
الا فرصت که آن نگهداشتنی است.
اوحدی
لغت نامه دهخدا

داشتن

داشتن
دارابودن مالک بودن، نگاه داشتن ضبط کردن، پنداشتن، طول کشیدن: (چنانکه از نماز پیشین تا شب بداشت) (بیهقی 440)، وادار کردن واداشتن: (خواجه بلعمی را بر آن داشت تالله) (مقدمه شاهنامه ابو منصوری. هزاره فردوسی 135)، مواظبت کردن تعهد کردن: مرا اگر بداری بکار آیمت، وجود شی خارجی در شی دیگر (موقتا) (دیوار موش دارد)، مشغول بودن: داشت کاغذی مینوشت. یا بداشتن امتداد یافتن: آن جنگ از نماز پیشین تا شب بداشت. (بیهقی) یا به... . داشتن کسی را محسوب کردن: (از آن مرز کس را بمردم بداشت) خود را داشتن، خود را نگاه داشتن خودداری کردن: (دختر بیفتاد باز خورشید شاه عنان باز کشید و بمردمی خود را بداشت
داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

داشتن

داشتن
دارا بودن، دارای چیزی بودن، متمول بودن، صاحبِ مال بودن
پروردن، نگهداری کردن
داشتن
فرهنگ فارسی عمید

داشتن

داشتن
دارا بودن، نگاه داشتن، به شمار آوردن، گرفتن، پنداشتن، طول کشیدن، مشغول بودن، وادار کردن
داشتن
فرهنگ فارسی معین