جدول جو
جدول جو

معنی کاسکت - جستجوی لغت در جدول جو

کاسکت
کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
تصویری از کاسکت
تصویر کاسکت
فرهنگ فارسی عمید
کاسکت
فرانسوی خودار کلاه خود کلاه مردانه لبه دار، هر یک از انواع کلاههای لبه دار که سربازان بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
کاسکت
((کِ))
کلاه لبه دار، کلاهی از جنس فلز و غیره که سر را از خطر حفظ می کند، کلاه ایمنی
تصویری از کاسکت
تصویر کاسکت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاسات
تصویر کاسات
طاسات، مجموعه ای از سی و پنج ظرف چینی، شیشه ای یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی و کم و زیاد بودن مایع داخل آن ها، اصوات آن ها تنظیم می شد و نوازنده به وسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف می زد نت ها و آهنگ های مختلف تولید می کرد، نوعی ساز کوبه ای که در قدیم با دم گام نواخته می شد و در جنگ ها روی فیل یا اسب قرار می دادند و با کوبیدن بر آن اعلان جنگ می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
دارای کمی، ناقص، کمی، کاهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسک
تصویر کاسک
کاسکت، کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاست
تصویر کاست
محفظۀ پلاستیکی مستطیل شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن ها پیچیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسکه
تصویر کاسکه
فرانسوی خود دار کلاه خود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کاس کاسه ها جامها پیاله ها، نوعی از آلات موسیقی و آن سازهای ضربی است که برای هر صدایی یک سیم دارند و در نوازندگی با آنها انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد (مقاصد الحان)} کاسات و طاسات دقیق در انداختند و مطربان خوب الحان خوش آواز آغاز... ساز کردند) (سلجوقنامه ظهیری)
فرهنگ لغت هوشیار
کلاهخود، مغفر، ظرفی چوبین سفالین یا چینی گود که در آن چیزی خورند یا نوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست
تصویر کاست
کاهیدن، کاستن، نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست
تصویر کاست
((سْ تْ))
کاهش، نقصان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاست
تصویر کاست
((س))
محفظه کوچک که در آن نوار فیلم یا نوار ضبط صوت قرار دارد، پوش نوار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین