جدول جو
جدول جو

معنی کاسپین - جستجوی لغت در جدول جو

کاسپین
(یُ نِ)
دریای کاسپین، دریای کاسپین در نقطه ای که بمحاذات قسمت بالای هیرکانی (ایالت گرگان) میرسد در واقع صورت دریا بخود میگیرد و این صورت را تا پای کوهستان مدی (ماد) و ارمنستان دارد زیرا که قسمت سفلای این کوهسار بشکل هلال است و درست در کنار دریا ختم میشود و فی الحقیقه عمق خلیج کاسپین رامیسازد. در این سواحل چون از دریا بجانب قلۀ کوه برویم طوایف مختلف می بینیم که متدرجاً بر دامنه ها قرار دارند... (کرد و پیوستگی نژادی او ص 162- 163). رجوع به خزر (دریا) شود
لغت نامه دهخدا
کاسپین
(یَ)
نام طایفه ای بوده که در سواحل جنوبی بحر خزرسکنی داشته اند. (التدوین). طایفۀ کاسپین که از شعب مارد یا مازد است از شعب دیگر جری تر و پر دل تر بوده اند و غالباً از کوهستان مازد تجاوز کرده بطرف جلگه های سمت جنوب کوه مازد بتاخت میرفته اند و شهر قزوین را بعضی از محققین مسکن طایفۀ کاسپین میدانند. (التدوین). پروفسور هرتسفلد گوید: اگر اسمی باید به سکنۀایران قبل از آریائی ها داده شود کلمه کاسپین شایسته است. ریشه این کلمه را ما میتوانیم در بسیاری از نقاط ایران بیابیم و روشن تر از همه در بحر کاسپین (خزر) است بنا بر رأی هانری فیلد ریشه کاسی همان کاسپی است. اصل کاس بوده در حالت جمع کاسیپ میشده (بنابر نقل یونانیان). (کرد و پیوستگی نژادی او ص 234)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاترین
تصویر کاترین
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژاسمین
تصویر ژاسمین
(دخترانه)
یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاسطین
تصویر قاسطین
طرفداران معاویه در مقابل علی بن ابی طالب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسکینه
تصویر کاسکینه
سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز، سبزک، سبزه قبا، سبزگرا، کاسانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واپسین
تصویر واپسین
آخرین، پایانی، آخر، مؤخّر، اخیر، بازپسین، پسین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاربین
تصویر کاربین
کاربیننده، کارشناس، کاردان، ماهر، برای مثال شکر ایزد را که ما را خسرویی ست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی - ۲۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارپیچ
تصویر کارپیچ
پارچه ای که دور چیزی می پیچند، لفافه
فرهنگ فارسی عمید
(پِ یَ)
سومین خاندان از پادشاهان فرانسه که از ’هوگ کاپه’ آغاز میگردد و به سه شاخه تقسیم میشود: اول کاپسین مستقیم از ’هوگ کاپه’ تا شارل چهارم ’لوبل’ (987- 1328 میلادی) ، دوم ’کاپسین والوا’ از ’فیلیپ چهارم’ تا هانری سوم’ (1328- 1589 میلادی) ، سوم ’کاپسین بوربون’ از ’هانری چهارم’ تا ’لوئی فیلیپ’ (1589- 1848 میلادی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ورزقان و یک هزار و پانصد گزی ارابه رو تبریز به اهر، جلگه و معتدل و دارای 634 تن سکنه است، آب از چشمه و رود خانه اهر دارد، محصول آن غلات و سیب زمینی و چغندر و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است، دارای دو معدن آب گرم برای امراض جلدی است، محل سکنای طایفۀ ایل یاغ بستلو، و دارای دستۀ ژاندارمری و محضر رسمی ازدواج و طلاق است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ یَ)
دریای خزر. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 447). دریای خزر که در زبانهای اروپائی کسپین خوانده می شود. (از فرهنگ ایران باستان ص 291). رجوع به کلمه خزر شود
لغت نامه دهخدا
بعضی آنرا (سبزک) دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: (چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک) (ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافئین
تصویر کافئین
جوهر قهوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستنی
تصویر کاستنی
کم شدنی تقلیل یافتنی نقصان پذیرفتنی، قابل تفریق تفریق پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافیین
تصویر کافیین
فرانسوی بنگهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاربین
تصویر کاربین
کارشناس، کاردان
فرهنگ لغت هوشیار
دروندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر، درووندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاغذین
تصویر کاغذین
منسوب به کاغذ کاغذی، هر چیز ساخته از کاغذ، کاغذین جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واپسین
تصویر واپسین
آخرین، متاخر، پس، آخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسنیه
تصویر کاسنیه
کاسنی فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسقین
تصویر فاسقین
جمع فاسق، دژوندان بلادگان ناراستکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارپیچ
تصویر کارپیچ
لفاف
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کاتب، نویساران جمع کاتب درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاذبین
تصویر کاذبین
جمع کاذب، دروغگویان دروغینگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسطین
تصویر قاسطین
جمع قاسط، ستمکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسمین
تصویر قاسمین
جمع قاسم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاسدین
تصویر حاسدین
جمع حاسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستین
تصویر راستین
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسخین
تصویر راسخین
جمع راسخ، پایدارها استواران جمع راسخ راسخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی
فرهنگ فارسی معین
پارچه ای که گلابتون دوزان لفافه کار خود سازند به جهت محافظت از آن، دسته و بسته، تنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاربین
تصویر کاربین
کاردان، کارشناس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واپسین
تصویر واپسین
اخیر، آخرین، نهایی، آخر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راستین
تصویر راستین
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره