- کاسد
- بی رواگ بی خریدار ناروا نارایج بی رونق مقابل روا رواج: (بازار حکمت کاسد و مزاج اهل شریعت فاسد) (جامع الحکمتین) یا کالای (متاع) کاسد. متاعی که از آن استقبال نکنند کالای ناروان
معنی کاسد - جستجوی لغت در جدول جو
- کاسد ((س))
- ناروا، بی رونق
- کاسد
- بی رونق، بی رواج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث کاسد
پوسیده، تباه
سوداگر، پیشه ور
نارواتر، ناروانتر
رشک برنده، حسد برنده، حسود، بد خواه، حسد کننده
بی رواج تر
دارای کمی، ناقص، کمی، کاهش
خارپشت بزرگ تیرانداز، سیخول
حسود، آنکه به دیگران حسد می برد
بی رواجی، بی رونقی، بی رواج، کساد
وسیله ای دارای دسته و تیغه برای بریدن
قطب منفی پیل الکتریکی، باطری و مانند آن ها
کاسکت، کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان و مانند آن ها برای محافظت از سر به کار می رود
محفظۀ پلاستیکی مستطیل شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن ها پیچیده می شود
کسی که مغازه ای دارد و در آن کالایی را خرید و فروش می کند، کنایه از کسی که برای به دست آوردن چیزی می کوشد، کوشنده
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
تباه، خراب
قطب منفی یک پیل الکتریکی الکترد متصل بقطب منفی یک پیل فرود
آلت برنده از آهن که دارای تیغه و دسته است
ورزنده، خویشدوست
جامه پوش پوشیده
ظرفی باشد که چیزی در آن خورند، قدح، جام
سست و کاهل
کلاهخود، مغفر، ظرفی چوبین سفالین یا چینی گود که در آن چیزی خورند یا نوشند
بدحال
تنبل کار (تنبل مکر و حیلت باشد) ترفندگر مکار حیله گر
مکار حیله گر
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد
خارپشت کلان تیر انداز را گویند
کاهیدن، کاستن، نقصان
کسی که با صنعت یا خرید و فروش روزی تحصیل می کند، پیشه ور و صنعتگر و صانع و اهل حرفه نوار مغناطیسی ضبط صوت
کاغذ چینی نفج رخنه ورقه نازکی که از خمیر مواد مختلف نباتی و لته و کهنه و کاه برنگهای گوناگون تهیه کنند و غالبا بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند