جدول جو
جدول جو

معنی کارگردان - جستجوی لغت در جدول جو

کارگردان
کارگردان (Director) نقش بسیار مهمی در خلق یک اثر سینمایی ایفا می کند. او مسئول هدایت تمامی جنبه های تولید فیلم است، از انتخاب بازیگران و هدایت آن ها گرفته تا نظارت بر فیلم برداری، ویرایش و پس تولید. برخی از کارگردانان با سبک های منحصر به فرد خود شناخته می شوند و توانسته اند تأثیر عمیقی بر تاریخ سینما بگذارند. در اینجا به چند کارگردان برجسته اشاره می شود که هر کدام در ژانرهای مختلف سینما تأثیرگذار بوده اند:
1. آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)
- آثار برجسته : `روانی` (Psycho)، `پنجره پشتی` (Rear Window)، `سرگیجه` (Vertigo)
- ویژگی ها : هیچکاک به عنوان `استاد تعلیق` شناخته می شود. او در خلق فضایی پرتنش و رازآلود مهارت داشت و اغلب از تکنیک های نوآورانه در فیلم برداری و تدوین استفاده می کرد.
2. استنلی کوبریک (Stanley Kubrick)
- آثار برجسته : `۲۰۰۱: ادیسه فضایی` (2001: A Space Odyssey)، `درخشش` (The Shining)، `پرتقال کوکی` (A Clockwork Orange)
- ویژگی ها : کوبریک به دلیل دقت و کمال گرایی در کارهایش شناخته می شود. او اغلب ژانرها را تغییر می داد و با ساختن فیلم هایی با موضوعات متفاوت، از علمی-تخیلی تا ترسناک، توانست تأثیری ماندگار بر سینما بگذارد.
3. مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)
- آثار برجسته : `رفقای خوب` (Goodfellas)، `راننده تاکسی` (Taxi Driver)، `گاو خشمگین` (Raging Bull)
- ویژگی ها : اسکورسیزی به خاطر نگاه عمیق و واقع گرایانه اش به شخصیت ها و داستان ها مشهور است. او در فیلم هایش اغلب به موضوعات مرتبط با جرم و جنایت، هویت، و روابط انسانی می پردازد.
4. کریستوفر نولان (Christopher Nolan)
- آثار برجسته : `شوالیه تاریکی` (The Dark Knight)، `تلقین` (Inception)
- ویژگی ها : نولان به خاطر داستان های پیچیده و استفاده از تکنیک های خاص در روایت داستان مشهور است. او اغلب از جلوه های ویژه کاربردی و ساختارهای غیر خطی در فیلم هایش استفاده می کند.
5. فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola)
- آثار برجسته : سه گانه `پدرخوانده` (The Godfather), `اینک آخرالزمان` (Apocalypse Now)
- ویژگی ها : کاپولا با ساخت سری فیلم های `پدرخوانده` توانست تصویری واقع گرایانه و پیچیده از زندگی مافیا به تصویر بکشد. او در خلق صحنه های حماسی و دیالوگ های به یادماندنی مهارت دارد.
6. آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky)
- آثار برجسته : `سولاریس` (Solaris)، `آینه` (The Mirror)، `استاکر` (Stalker)
- ویژگی ها : تارکوفسکی به خاطر استفاده از نمادها و تصاویر بصری پیچیده و شاعرانه در فیلم هایش مشهور است. او اغلب به موضوعات فلسفی و روحانی می پرداخت و سبک منحصر به فردی در سینما داشت.
7. کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino)
- آثار برجسته : `داستان عامه پسند` (Pulp Fiction)، `بیل را بکش` (Kill Bill)
- ویژگی ها : تارانتینو به خاطر دیالوگ های تیز و جذاب، استفاده از خشونت و ارجاعات متعدد به فرهنگ پاپ شناخته می شود. سبک او ترکیبی از ژانرهای مختلف است و فیلم هایش معمولاً دارای ساختاری غیرخطی هستند.
این کارگردانان با خلق آثار ماندگار و نوآورانه، توانسته اند به نوعی فرهنگ و هنر سینما را شکل دهند و هر یک به شیوه ای خاص، تأثیری بزرگ بر تاریخ سینما گذاشته اند.
کارگردان عنصر خلاق و مدیر اصلی خلق فیلم است و مجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح و بازی گرفتن درست از بازیگران است.
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
کارگردان
آنکه فیلمی را تهیه کرده و آن را بر صحنه می آورد، آنکه کاری یا جایی را اداره می کند
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
فرهنگ فارسی عمید
کارگردان(گَ)
کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمود بن عمر ربنجنی) ، در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات، ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس
لغت نامه دهخدا
کارگردان((گَ))
کسی که انجام کارها را اداره می کند، کسی که بازیگران را راهنمایی می کند و نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارپرداز
تصویر کارپرداز
کارپردازنده، آنکه اجرای کاری یا فراهم ساختن وسایل کاری به عهدۀ او است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرگردان
تصویر شهرگردان
ویژگی محکومی که او را در شهر می گردانند تا رسوا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگردان
تصویر بازگردان
بازگرداننده
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک واقع در 49هزارگزی جنوب کمیجان و 4 هزارگزی راه عمومی. محلی است کوهستانی، سردسیر و سکنۀ آن 419 تن میباشد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات دیمی و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ولی در فصل تابستان با اتومبیل میتوان بدانجا سفر کرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
گردانندۀ عطر. آنکه یا آنچه عطر را بگرداند. آنچه عطر را در پراکند. که خوشبوی را به هر سوی برد و نشر دهد:
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
ظرفی که کافور در آن نهند:
سیاهی از حبش کافور می برد
شد اندر نیمه ره کافوردان خرد،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
کارکن. (آنندراج) ، رئیس مباشرت و ملزومات. (فرهنگستان). رئیس ادارۀ کارپردازی، قونسول. (ناظم الاطباء) ، (در اصطلاح وزارت خارجۀ قدیم) آنگاه که حق قضاء قونسولها در ایران بر جای بود دولت ایران در هرشهری از ایران یک یا چند تن مأمور داشت بنام ’کارپرداز’ مقابل قونسولهای دیگر در آن شهر و کار او دفاع از حقوق احدالمتداعیین بود آنگاه که ایرانی باشد
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دهشال بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان در 9هزارگزی شمال خاوری آستانه و سه هزارگزی دهشال، جلگه و معتدل مرطوب و مالاریائی است، سکنه 289 تن، محصول آن برنج و کنف و ابریشم و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، چهار باب دکان دارد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
رجوع بمعانی کارگذار شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اسم یکی ازمحلات دارالایمان قم است. (مرآت البلدان ج 4 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
رجعت دهنده. (ناظم الاطباء).
- بازگردان شدن، واپس افتادن. در رنج افتادن از نکس بیماری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محله ای است به اصفهان و منار جنبان ها در آن واقع است
لغت نامه دهخدا
(گَ)
عمل کارگردان. اداره، صحنه آرایی
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. 13500گزی جنوب خاوری خدا آفرین 220هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است دارای 91 تن سکنه است. آب این ده ازچشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار ران
تصویر کار ران
دانای کار مطلع، کار گزار پیشکار وکیل، دلال
فرهنگ لغت هوشیار
عمل کارگردان روبراه کردن امور اداره امور، تولیت مجلس انجمن یا حزبی، صحنه آرایی (تاتر فیلم)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کار ها را روبراه کند آنکه کاری را اداره کند مدیر، آنکه قولش در افراد مجلس انجمن یا حزبی موثر است متولی: کار گردانان مجلس، کسی که نمایشنامه ها را بروی صحنه آورد کار گردانان تاتر کار گردانان فیلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارگردانی
تصویر کارگردانی
اداره، صحنه آرایی، کارگردان
فرهنگ لغت هوشیار
لباس بجز آنچه که بر تن دارند و چون این جامه چرکین گردد از تن درآرند و آن یک را بتن کنند واشور. یا یک پیرهن دارد که واگرداناش آفتاب است. جامه اش منحصر بهمین یک پیرهن است، آن قسمت از تصنیف و آهنگ که پس از هر بندی تکرار شودبرگردان ترجیع، تفاوت توفیر ما به الاختلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارپرداز
تصویر کارپرداز
کارکن، رئیس مباشرت و ملزومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگران
تصویر بارگران
بار سنگین، ثقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
کاربن، کپیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
سراسیمه، حیران، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاربردن
تصویر کاربردن
ترتیب دادن امور: (مردی بود نام او سوفرای... فیروز را بروی ایمنی بود و او را از سیستان طلب کرد بر همه مملکت خویش کدخدای کرد و گنج - خانه و عیال و سپاه که آنجا بماند همه بوی سپرد تا کار همی برد) (تاریخ بلعمی)، بکار زدن استعمال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارپرداز
تصویر کارپرداز
((پَ))
مباشر، مأمور کار پردازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
((بَ گَ))
برگردانده شده، ترجمه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
((~. گَ))
سرگشته، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارآمدان
تصویر کارآمدان
اکهاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشکار، عامل، قنسول، کنسول
فرهنگ واژه مترادف متضاد