جدول جو
جدول جو

معنی کارگذران - جستجوی لغت در جدول جو

کارگذران
(پَ)
رجوع بمعانی کارگذار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
کارگردان (Director) نقش بسیار مهمی در خلق یک اثر سینمایی ایفا می کند. او مسئول هدایت تمامی جنبه های تولید فیلم است، از انتخاب بازیگران و هدایت آن ها گرفته تا نظارت بر فیلم برداری، ویرایش و پس تولید. برخی از کارگردانان با سبک های منحصر به فرد خود شناخته می شوند و توانسته اند تأثیر عمیقی بر تاریخ سینما بگذارند. در اینجا به چند کارگردان برجسته اشاره می شود که هر کدام در ژانرهای مختلف سینما تأثیرگذار بوده اند:
1. آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)
- آثار برجسته : `روانی` (Psycho)، `پنجره پشتی` (Rear Window)، `سرگیجه` (Vertigo)
- ویژگی ها : هیچکاک به عنوان `استاد تعلیق` شناخته می شود. او در خلق فضایی پرتنش و رازآلود مهارت داشت و اغلب از تکنیک های نوآورانه در فیلم برداری و تدوین استفاده می کرد.
2. استنلی کوبریک (Stanley Kubrick)
- آثار برجسته : `۲۰۰۱: ادیسه فضایی` (2001: A Space Odyssey)، `درخشش` (The Shining)، `پرتقال کوکی` (A Clockwork Orange)
- ویژگی ها : کوبریک به دلیل دقت و کمال گرایی در کارهایش شناخته می شود. او اغلب ژانرها را تغییر می داد و با ساختن فیلم هایی با موضوعات متفاوت، از علمی-تخیلی تا ترسناک، توانست تأثیری ماندگار بر سینما بگذارد.
3. مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)
- آثار برجسته : `رفقای خوب` (Goodfellas)، `راننده تاکسی` (Taxi Driver)، `گاو خشمگین` (Raging Bull)
- ویژگی ها : اسکورسیزی به خاطر نگاه عمیق و واقع گرایانه اش به شخصیت ها و داستان ها مشهور است. او در فیلم هایش اغلب به موضوعات مرتبط با جرم و جنایت، هویت، و روابط انسانی می پردازد.
4. کریستوفر نولان (Christopher Nolan)
- آثار برجسته : `شوالیه تاریکی` (The Dark Knight)، `تلقین` (Inception)
- ویژگی ها : نولان به خاطر داستان های پیچیده و استفاده از تکنیک های خاص در روایت داستان مشهور است. او اغلب از جلوه های ویژه کاربردی و ساختارهای غیر خطی در فیلم هایش استفاده می کند.
5. فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola)
- آثار برجسته : سه گانه `پدرخوانده` (The Godfather), `اینک آخرالزمان` (Apocalypse Now)
- ویژگی ها : کاپولا با ساخت سری فیلم های `پدرخوانده` توانست تصویری واقع گرایانه و پیچیده از زندگی مافیا به تصویر بکشد. او در خلق صحنه های حماسی و دیالوگ های به یادماندنی مهارت دارد.
6. آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky)
- آثار برجسته : `سولاریس` (Solaris)، `آینه` (The Mirror)، `استاکر` (Stalker)
- ویژگی ها : تارکوفسکی به خاطر استفاده از نمادها و تصاویر بصری پیچیده و شاعرانه در فیلم هایش مشهور است. او اغلب به موضوعات فلسفی و روحانی می پرداخت و سبک منحصر به فردی در سینما داشت.
7. کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino)
- آثار برجسته : `داستان عامه پسند` (Pulp Fiction)، `بیل را بکش` (Kill Bill)
- ویژگی ها : تارانتینو به خاطر دیالوگ های تیز و جذاب، استفاده از خشونت و ارجاعات متعدد به فرهنگ پاپ شناخته می شود. سبک او ترکیبی از ژانرهای مختلف است و فیلم هایش معمولاً دارای ساختاری غیرخطی هستند.
این کارگردانان با خلق آثار ماندگار و نوآورانه، توانسته اند به نوعی فرهنگ و هنر سینما را شکل دهند و هر یک به شیوه ای خاص، تأثیری بزرگ بر تاریخ سینما گذاشته اند.
کارگردان عنصر خلاق و مدیر اصلی خلق فیلم است و مجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح و بازی گرفتن درست از بازیگران است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کارران
تصویر کارران
کارگزار، پیشکار، وکیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
آنکه فیلمی را تهیه کرده و آن را بر صحنه می آورد، آنکه کاری یا جایی را اداره می کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
دهی از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. 13500گزی جنوب خاوری خدا آفرین 220هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است دارای 91 تن سکنه است. آب این ده ازچشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ)
ناگزیر. ضروری. دربایست. غیرقابل اجتناب. واجب. لابدمنه. که کمال احتیاج بدوست و از آن چشم نتوان پوشید. (یادداشت مؤلف) :
که امروز سوری ناگذران این دولت است. (تاریخ بیهقی).
بنده را شادیی است ناگذران
که گذر سوی کوی غم دارد.
سوزنی.
پنداشتی که ناگذرانی تو در جهان
پندار تو بس است عذاب تو ای پسر.
عطار.
بی نظیری چو عقل و بی همتا
ناگزیری چو جان و ناگذران.
عطار.
ناگذرانی تو خلق را که ز بس لطف
ساکنی از تست عالم گذران را.
شمس طبسی.
، ناگوار. (یادداشت مؤلف) :
گفتی چه میخوری که سفالین (کذا) لبت تر است
درد فراق ناگذران تو میخورم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(پَ زَ)
آنکه کار به آسانی و جلدی کند. آنکه کار داند و از عهدۀ آن بخوبی برآید. کاربر. کافی. قبیل. کاف. (منتهی الارب). آنکه حاجات مردم را قضا کند. (آنندراج). وکیل. عامل. احوزی. نیک کارگذار. (منتهی الارب). لهم، مرد نیک کارگذار. (منتهی الارب). شهم. ماضی فی الامور. تند در کارها. عریف. رجل ٌ احوذی، مرد کارگذار. ثمالی، کارگذار مردم:
دولت کاردان و کارگذار
در همه کار پیشکار تو باد.
مسعودسعد.
حسبنا اﷲ و نعم الوکیل، بسنده است ما را خدای و نیک کارگذاری. (ابوالفتوح رازی).
و او مردی کافی و کارگذار بود و صاحب رأی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 77).
کارگذاری که بقیمت گران
جامگی کارگذاران خان.
امیرخسرو (در تعریف ثیاب و خلاع از آنندراج).
فریاد که کردم همه عمر، نکردم
کاری که بود روز جزا کارگذارم.
درویش واله هروی (از آنندراج).
، پاکار، (اصطلاح وزارت خارجه) منصبی در وزارت خارجۀ قدیم آنگاه که حق قضای قونسولها نسخ نشده بود
لغت نامه دهخدا
نام قریۀ منسوب به کاردار پسر مهر نرسه، (ترجمه ایران در زمان ساسانیان کریستنسن چ 2 ص 302)، و رجوع به کاردار شود
لغت نامه دهخدا
ولاه، جمع واژۀ کاردار، رجوع به مدخل کاردار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
وکالت: صری، کارگذاری کردن. (منتهی الارب) ، عمل مأمور وزارت خارجه در شهرهای ایران، برای قضاوت در امور دعاوی تبعۀ خارجه بر ایرانیان و بالعکس.
، محل قضاء کارگذار.
- کارگذاری کردن، کفایت. (بحر الجواهر). عمل کارگزار: کفاه مؤنه کفیاً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمود بن عمر ربنجنی) ، در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات، ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس
لغت نامه دهخدا
وکیل، (ترجمان القرآن) (مهذب الاسماء)، وزیر و پیشکار و وکیل، (آنندراج)، کارگزار و پیشکار، (ناظم الاطباء)، مصلحت گذار، (شعوری ج 2 ص 351) :
یکی کارران بود سلطان را
مسلم مر او راست دیوان را،
میرنظمی (از شعوری)،
، عامل و دلال، حاذق و دانای کار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارگران
تصویر بارگران
بار سنگین، ثقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ران
تصویر کار ران
دانای کار مطلع، کار گزار پیشکار وکیل، دلال
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کار باسانی و جلدی کند واز عهده آن بخوبی برآید، آنکه حاجات مردم را قضا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگذران
تصویر ناگذران
آنچه که نگذردظنچه که عبورنکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار گذارن
تصویر کار گذارن
کار گذارنده آنکه باسانی و جلدی و نیکی کار ها را انجام دهد کار بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
((گَ))
کسی که انجام کارها را اداره می کند، کسی که بازیگران را راهنمایی می کند و نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارران
تصویر کارران
دانای کار، مطلع، کارگزار، پیشکار، دلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارداران
تصویر کارداران
عوامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارگزاران
تصویر کارگزاران
مسولان
فرهنگ واژه فارسی سره