جدول جو
جدول جو

معنی کارورز - جستجوی لغت در جدول جو

کارورز
کارآموز، پیشه گر، صنعتگر
تصویری از کارورز
تصویر کارورز
فرهنگ فارسی عمید
کارورز
(کارْ وَ)
کارقبول کننده. کارگر:
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.
فردوسی.
، دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
کارورز
((وَ))
آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن، دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن
تصویری از کارورز
تصویر کارورز
فرهنگ فارسی معین
کارورز
کارآموز، تازه کار، نوچه، کارکن، کارگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاروند
تصویر کاروند
(پسرانه)
از نامهای ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هنرورز
تصویر هنرورز
سیاهی لشکر یا هنرورز اصطلاحی است که در صنعت سینما و تلویزیون برای اشاره به افرادی به کار می رود که در صحنه های فیلم یا سریال به عنوان شخصیت های پس زمینه حضور دارند. این افراد نقش های کوچکی دارند و معمولاً دیالوگ زیادی ندارند یا اصلاً دیالوگ ندارند، اما حضور آن ها برای ایجاد واقعی تر و پرجزئیات تر نشان دادن صحنه ها ضروری است.
وظایف و ویژگی های سیاهی لشکر:
1. ایجاد زندگی و پویایی :
- سیاهی لشکر به صحنه ها زندگی و پویایی می بخشد. بدون آن ها، صحنه ها ممکن است خالی و غیرواقعی به نظر برسند.
2. پرکردن فضاهای عمومی :
- در صحنه هایی که در مکان های عمومی مانند خیابان ها، فروشگاه ها، پارک ها یا رستوران ها فیلم برداری می شود، سیاهی لشکر برای پر کردن فضا و نمایش تراکم جمعیت استفاده می شود.
3. تاکید بر واقع گرایی :
- استفاده از سیاهی لشکر به فیلم ها و سریال ها حس واقع گرایی بیشتری می دهد. این افراد معمولاً لباس ها و رفتارهای متناسب با صحنه و دوره زمانی خاص دارند.
چالش ها و مسئولیت های سیاهی لشکر:
1. هماهنگی و تمرین :
- سیاهی لشکر باید هماهنگ با بازیگران اصلی و تیم تولید عمل کنند. این ممکن است شامل حضور در تمرین ها و رعایت زمان بندی دقیق باشد.
2. حفظ تمرکز :
- با وجود اینکه سیاهی لشکر نقش های بزرگ و برجسته ای ندارند، اما حفظ تمرکز و انجام وظایف به شکل حرفه ای اهمیت زیادی دارد.
3. صبر و تحمل :
- سیاهی لشکر ممکن است ساعت های طولانی در صحنه های مختلف حضور داشته باشند و منتظر بمانند تا نوبت به آن ها برسد. این کار نیاز به صبر و تحمل زیادی دارد.
تفاوت بین سیاهی لشکر و بازیگران اصلی:
1. نقش و اهمیت در داستان :
- بازیگران اصلی نقش های کلیدی و مهمی در داستان دارند و دیالوگ ها و کنش های اصلی را به عهده دارند. سیاهی لشکر نقش های کوچک و پشتیبانی کننده دارند که برای تکمیل صحنه ها به کار می روند.
2. تعامل با دوربین :
- بازیگران اصلی بیشتر در کانون توجه دوربین قرار دارند و بر عملکرد آن ها تاکید می شود. سیاهی لشکر معمولاً در پس زمینه هستند و تعامل مستقیم با دوربین ندارند.
3. میزان آمادگی و تمرین :
- بازیگران اصلی معمولاً برای نقش های خود تمرین های فراوانی دارند و باید آمادگی بالایی داشته باشند. سیاهی لشکر نیاز به تمرین های کمتری دارند و بیشتر به صورت موقعیت یابی در صحنه ها حضور می یابند.
اهمیت سیاهی لشکر در فیلم سازی:
1. تکمیل صحنه ها :
- سیاهی لشکر نقش مهمی در پرکردن و تکمیل صحنه ها دارند و به ایجاد جوی واقعی تر و قابل باورتر کمک می کنند.
2. افزایش تولید حرفه ای :
- حضور سیاهی لشکر به تولید فیلم ها و سریال ها حس حرفه ای و واقعی تری می دهد. بدون آن ها، صحنه ها ممکن است خالی و بی روح به نظر برسند.
3. تنوع و واقع گرایی :
- استفاده از سیاهی لشکر با تنوع در ظاهر و رفتارها، به واقع گرایی بیشتر صحنه ها کمک می کند و تصویری گسترده تر از جامعه و محیط ارائه می دهد.
نتیجه گیری:
سیاهی لشکر نقش مهم و کلیدی در صنعت سینما و تلویزیون ایفا می کنند، هرچند که ممکن است نقش آن ها به اندازه بازیگران اصلی برجسته نباشد. این افراد با حضور خود به صحنه ها زندگی و واقع گرایی بیشتری می بخشند و به تولیدات سینمایی و تلویزیونی حس حرفه ای و قابل باورتر می دهند. به همین دلیل، قدردانی از نقش و اهمیت سیاهی لشکر در فرآیند فیلم سازی ضروری است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کارروا
تصویر کارروا
نافع و سودمند جهت پیشرفت کار، شایسته و سزاوار برای کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارطراز
تصویر کارطراز
روبه راه کنندۀ کار، کسی که کاری را رو به راه می کند، برای مثال کار من آن به که این و آن نطرازد / کان که مرا آفرید کارطراز است (خاقانی - ۸۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاتوره
تصویر کاتوره
سرگشته، سرگردان، گیج، حیران، سرگشتگی، سرگردانی، برای مثال هیچ راحت می نبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمه ات خلق را کاتوره خاست (رودکی - ۵۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارکرد
تصویر کارکرد
اندازه و مقیاس کار انجام شده، کار، کردار، عمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرورز
تصویر هنرورز
آنکه به صنعت و هنر اشتغال دارد، هنرمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادورز
تصویر دادورز
آنکه عدل ورزد و عدل و داد کند، دادگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاروره
تصویر قاروره
شیشه، شیشۀ شراب، نوعی ظرف شیشۀ دهان تنگ، در طب قدیم شیشه ای که ادرار بیمار را برای معاینه یا تجزیه در آن می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
پیشار برشک آمد و دید پیشار شاه سوی تندرستی نبد کار شاه (فردوسی)، شیشه آوند شیشه ای، پیکان دراز شیشه، شیشه کوچک مدور که به صورت مثانه سازند و در آن بول کنند، بول شاش تفسره، حقه باروت. یا قاروه برج. قاروره ای که از بالای برج بسوی دشمن اندازند، نوعی از پیکان، جمع قواریر. یا قاروره بر سنگ زدن، ناخوش کردن عیش منغص کردن عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتوره
تصویر کاتوره
سرگشته، حیران، سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به هنری اشتغال دارد هنرمند: ای بر همه احرار جهان شاه وخداوند تایید هنرورزی و اقبال خردمند. (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاورز
تصویر کشاورز
زراعت کننده، کشتکار، برزگر، حارث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاموری
تصویر کاموری
کامیابی کامرا نی، توفیق فیروز مندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
وکیل، مهندس، خدمتکار و مانند آن، کارگشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کاپوری سپیده سپید، کاپور فروش، بابونه از گیاهان منسوب به کافور: هر چیز بسیار سپید و صاف: (در زمستان جامه کافوری میپوشد تا سردی نیفزاید) (نظامی قاری 169) یا شمعلک کافوری. شمعی که از موم سپید سازند، فروشنده کافور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ورز
تصویر کار ورز
آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کارگر: (یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار)، دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارآور
تصویر کارآور
کاردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار رس
تصویر کار رس
کسی که بکارها برسد آنکه کار را راه اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فرهنگ لغت هوشیار
((رَ یا رِ))
ظرفی شیشه ای که نمونه ادرار را در آن کرده نزد پزشک برای معاینه می بردند، نوعی پیکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاربری
تصویر کاربری
آکتیویته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارور
تصویر کارور
اپراتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
قافله، قبیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارکرد
تصویر کارکرد
عملکرد، آکتیویته، مصرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاربرد
تصویر کاربرد
استعمال، مصرف
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی گیاه دارویی که برای مقاوم کردن پوست به پای بندند
فرهنگ گویش مازندرانی